
کار اصلی من در این دنیا چیست؟
ما به آیندهای قدم میگذاریم که طبق شواهد، بیشتر شغلهای فعلی توسط رباتها انجام خواهد شد. بر این اساس، کارهای محدودی برای انسانها میماند و با روند روبه رشد جمعیت این شرایط هم نگرانکننده است.
ما به آیندهای قدم میگذاریم که طبق شواهد، بیشتر شغلهای فعلی توسط رباتها انجام خواهد شد. بر این اساس، کارهای محدودی برای انسانها میماند و با روند روبه رشد جمعیت این شرایط هم نگرانکننده است.
اگر عنصر وجودی را همان تلاقی استعداد و علاقه بدانیم، درجایی باید حاضر شویم و جرئت کنیم تا این دو را تبدیل به شغل ایدئال خود کنیم. تنها زمانی که این سه عنصر (علاقه، استعداد و تمایل تبدیل آن به حرفه) با یکدیگر همراه شوند، امکان یافتن عنصر وجودی میسر میشود. همهٔ ما تعاریفی از شغل ایده آل شنیدهایم. نمونههایی چون: شغلی که یکلحظه هم احساس کار کردن در آن نداشته باشی. شغل لذتبخش که دیگر لازم نیست میان کار و زندگی تفکیک کنی. چون کار هم بخشی از زندگی شخصیات میشود. شغلی که موفقیت در آن، طولانی اما حتمی
چند سالی است که کتاب و فیلم «راز» منتشرشده و علاوه بر استقبال جهانی، در ایران هم طرفداران خاص خود را پیداکرده است. عدهای از آن به امیدی وسیلهای برای خواستههایشان استفاده کرده و آن را چند ده باری خواندهاند. قانون جذبی که در این کتاب صحبت میشود، آنقدر ساده و سهل به نظر میآید که گویی فقط با تصویر کردن رؤیاها فقط باید منتظر پستچی بمانی تا آنها را یکییکی بیاورد. البته به گمانم قوانین طبیعت آنقدر هم سخت و دور از دسترس نیست ولی نیاز به یادگیری مهارتهای آن دارد. چند روز پیش در گشتوگذار اینترنتی، تبلیغی در
از فردا شروع میکنم. برای انجامش انرژی فراوان دارم. میخواهم آن را به کار اصلی خود تبدیل کنم. آیا این جملهها آشناست؟ تو را نمیدانم ولی من برای بیشتر زندگیام اینطور بودهام. برای انجام کاری انگیزهٔ مثالزدنی در من جاری میشود و ازآنپس دوست دارم هرچه دارم را برای آن بگذارم. این کارها بازههای کوتاه و بلند دارد. برای بعضی از آنها چند روزی انگیزه دارم و تعدادی هم چند سال در اولویتهای انرژی من میماند.
از کودکی به هرکدام از ما آموزههایی داده و باورهایی منتقلشده است. از خانواده و کمی هم از اجتماع و در طول زندگی بر اساس تجربهها، باورها و یادگیریهای دیگری به ما اضافه میشود. این باورها آنهایی هستند که هرروز با آنها سروکار داریم و چهبسا بخش بزرگی از تصمیمها، دیدگاهها و رفتارمان ریشه در همین باورهاست.
هفتهٔ گذشته چند نفر ایمیل فرستادند و سؤالهای مشابهی پرسیدند. مستقیم یا غیرمستقیم میخواستند بدانند که در این مرحله از زندگی چهکار کنند؟ فکر میکنم که نوشتهٔ لب مرزیها با بسیاری ارتباط برقرار کرده و سؤالهایی در ذهنشان ایجاد کرده است. به گمانم این همان پرسشی است که بسیاری در دنیا با آن سروکار دارند و اگر پاسخی برایش پیدا کنند، دنیا وارد مرحلهٔ جدیدی از آگاهی میشود. حالا چه کنم؟ گاهی نمیدانیم که چه میخواهیم، نمیدانیم چهکار کنیم و نمیدانیم به دنبال چه باشیم؟ از کودکی ندانستن را خوشایند ترسیم نکردهاند. چطور نمیدانی؟ این را هرکسی میداند! پس تا حالا چه یاد گرفتهای؟ همیشه خوب
حدود یک هفته بهپایان سال ۱۳۹۴ مانده است. هرسال این موقع به فکر این هستم که چه چیزهایی در زندگی، افکار و روزمرۀ من نیاز به بسته شدن یا پایان یافتن دارند. مرحلۀ بعد یادداشت اهداف (خواسته) سال بعد است. مانند سال گذشته که در اسفند ۱۳۹۳ نوشتم که میخواهم: درآمد بیشتری کسب کنم؛ در کنار موزیکانه کار دیگری راهاندازی کنم؛ ۲۰ نفر راهجو (coachee) داشته باشم؛ ۵۰۰ بازدید روزانه در سایت داشته باشم؛ حساب Spotify Premium بخرم؛ آیفون جدید بگیرم؛ با موژان به ترکیه سفر کنم؛ چند مورد شخصی دیگر و تعدادی هم آرزوهای جمعی که الآن یادم نیست و در دفتری
هر آنچه بشر ساخته، تنها تغییر و تقلید از همان چیزهایی است که از قبل وجود داشتهاند. هر ماشینی هم که بسازید، بهترین سیستم مکانیکی و الکتریکی و پیچیدهترین کارخانههای ساخت مواد شیمیایی درون بدن خودتان است. ۱. هر چیزی را سرچشمۀ الهام خود قرار بدهید اگر منظور از خلاقیت، هنر باشد، بازهم هر چه خلق کنید، فقط تقلید ناچیزی از طبیعت است. خلاقیت به معنای حقیقی وجود ندارد. خلقت پیشازاین رخداده است. شما تنها ازآنچه خلقشده، تقلید میکنید. بنابراین اگر به دنبال خلاقیت در هر زمینهای هستید، تنها کاری که باید انجام دهید این است که به عمیقترین شکل
برای من و همنسلهای من و گاهان نسلهای دیگر، کلاه قرمزی علاوه بر خاطراتی که بزرگ شدمان را یادآوری میکند، درسهایی همراه دارد که تکرار آن جالب است. درسهایی که در زندگی روزمره بسیار ساده ولی کاربردی و تأثیرگذارند. از کودکی مجموعۀ کلاه قرمزی و شخص شخیص آقای کلاه قرمزی محبوبترین برنامه و شخصیت عروسکی من بوده است. آنقدر محبوب که حتی کلمۀ عروسک را بهسختی میتوانم برای کلاه قرمزی ابراز کنم. دلیلش هم نزدیکی شخصیت و رفتارش به شخصی است که گویی سالها میشناسمش. پسرخاله، پسرعمه، فامیل دور، ببعی، آقای هم ساده، عزیزم ببخشید، دختر همسایه، جی گر، دی بی و… همگی بخشی
زندگی مشکلی نیست که باید حل شود، بلکه واقعیتی است که باید تجربه شود. – سورن کییرکگور سال گذشتۀ میلادی گواهینامۀ رانندگی اماراتم بعد از ۱۰ سال باطل شد. حدود سهسالی که در دوبی زندگی میکردم، بهجز چندماه اول، تقریباً تمام جابهجاییم با ماشین بود و در زمان کوتاهی مسیرها را سریع یادگرفتم و به قولی در دوبی مستقر شدم. امسال به واسطۀ نداشتن گواهینامه و نگرفتن گواهینامۀ بینالمللی، برای اولین بار نه ماشین اجارهای داشتم و نه قرضی. به همین دلیل فرصتی پیش آمد تا اطراف را با وسائل عمومی ببنم و اطراف را با دقت بیشتر سیر کنم. این تجربه آغازی شد به اشتباهکردنم. به این شکل که
ساخته شده با ❤ در تهران و ازمیر
تولید ۱۳۹۷