از دیروز تا امشب، مستند دهقسمتی The Last Dance را تماشا کردم. مرور خاطرات دوران Michael Jordan و تیم شیکاگو بولز، مرا به نوجوانیام برد. به یاد آوردم چقدر هردوی MJ و Scottie Pippen را دوست داشتم — ستارگانی بینیاز از نمایش، با حضوری فروتنانه حتی در اوج موفقیت.
در آن زمان، نه از اینترنت خبری بود، نه از شبکههای اجتماعی. اما شهرتشان جهانی بود؛ و تأثیرشان، ماندگار.
از خودم پرسیدم: چرا دیگر چنین الگوهایی نمیبینیم؟
پیش از رسانه: وقتی فروتنی فضیلت بود
در دهههایی که هنوز نمایشِ خود در هر لحظه ممکن نبود، فروتنی یک فضیلت بود نه تاکتیک. ستارگان قدیمی، با همهٔ افتخاراتشان، کمتر نیاز داشتند خود را «معرفی» کنند. موفقیتشان بینیاز از تکرار بود. برایشان، بازی کردن مهمتر از ثبت شدن بود.
بیل راسل، اسطوره بسکتبال، با وجود کسب ۱۱ قهرمانی NBA، همواره موفقیت تیم را مقدم بر خود میدانست و میگفت: «مهمترین معیار برای سنجش بازی من، این بود که چقدر بازی همتیمیهایم را بهتر کردم.»
فرهنگ امروز: دیدهشدن مهمتر از بودن؟
با رشد شبکههای اجتماعی، الگویی تازه شکل گرفت: دیدهشدن به هر قیمت. الگوریتمها رفتارهای جلبتوجهگر را تقویت میکنند. روانشناسان اجتماعی اشاره کردهاند که هرچه بیشتر در مرکز باشی، پاداش بیشتری میگیری.
در چنین فضایی، فروتنی کمتر دیده میشود. یا شاید: کمتر به آن پاداش داده میشود.
- پاداش دیدهشدن: هرچه بیشتر در مرکز توجه باشی، پاداش بیشتری میگیری؛ چه به شکل لایک، دنبالکننده یا فرصتهای تجاری.
- افزایش خودشیفتگی: پژوهشها نشان میدهند که استفاده زیاد از شبکههای اجتماعی، بهویژه در نسل جوان، با افزایش خودشیفتگی همراه است. کاربرانی که مکرراً عکس و سلفی منتشر میکنند، در طول زمان خودشیفتهتر میشوند.
- کاهش فروتنی واقعی: در این محیط، فروتنی کمتر دیده میشود یا بیشتر به صورت نمایشی و تقلیدی بروز مییابد.
صمیمیت ساختگی: وقتی ستارگان را میشناسیم، بیآنکه بشناسیم
تحقیقات روانشناسی اجتماعی نشان دادهاند که روابط پاراسوشال — رابطهی یکطرفه با چهرههای معروف — موجب ایجاد حس نزدیکی بدون شناخت واقعی میشود (Giles, 2002). این نزدیکی در برابر کوچکترین اختلاف، شکسته میشود.
تا زمانی که چیزی از شخصیت یا باورهای ستاره نمیدانیم، تنها عملکردش را میسنجیم. اما به محض اینکه او در موضوعی موضع بگیرد، همه چیز تغییر میکند. اگر دیدگاهش همسو با ما باشد، کارش برایمان ارزشمندتر میشود. اگر نه، حتی بهترین آثارش بیمزه میشود.
برای من، چنین تجربهای با دو خوانندهٔ معاصر رخ داد. صحبتهای محسن نامجو باعث شد دیگر نتوانم با آثارش ارتباط بگیرم. در مقابل، گفتوگوی ساده و صادقانه سیاوش قمیشی مرا دوباره به موسیقیاش نزدیک کرد.
فروتنی نمایشی: وقتی «ارزش» تبدیل به ابزار میشود
مفهوم Virtue Signaling میگوید که افراد گاهی ارزشها را تنها برای تأثیر اجتماعی نمایش میدهند، نه از روی باور درونی. این «نمایش ارزش» در شبکههای اجتماعی بسیار رایج و پاداشگیر شده است.
مطالعات متعدد Twenge (به ویژه در کتابها و مقالاتش بین سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۹) نشان دادهاند که شاخصهای خودشیفتگی در نسلهای جدید (بهویژه نسل Z و Millennials) نسبت به نسلهای قبلی افزایش یافته و یکی از دلایل اصلی این روند، گسترش رسانههای دیجیتال و شبکههای اجتماعی عنوان شده است.
در برخی آثار Twenge و همکارانش، به این نکته اشاره شده که با افزایش خودشیفتگی، برخی رفتارهای مثبت مانند فروتنی، بیشتر به شکل ظاهری و نمایشی (تقلیدی) بروز پیدا میکند تا اینکه واقعاً درونی باشد. این موضوع به ویژه در محیطهایی مانند شبکههای اجتماعی که افراد تمایل دارند تصویر مثبتی از خود ارائه دهند، مطرح شده است.
مطالعات نشان میدهند افرادی که گرایش به خودشیفتگی و دستکاری اخلاقی دارند، بیشتر تمایل به نمایش ارزشها و حتی قربانینمایی دارند تا از این طریق منابع و توجه بیشتری جذب کنند
پیامدهای فرهنگی: از فروتنی تا رقابت برای توجه
در فرهنگ امروز، ارزشها دچار جابهجایی شدهاند. توجه، به کالایی کمیاب بدل شده و سکوت یا فروتنی، اغلب به حاشیه رانده میشود.
- اقتصاد توجه: هر کس که بتواند توجه بیشتری جلب کند، در اقتصاد جدید موفقتر است؛ حتی اگر این موفقیت به قیمت از دست رفتن صداقت و فروتنی باشد.
- تأثیر بر نسلها: نسلهای جدید، بیش از پیش در معرض پیامهایی هستند که خودنمایی و اعتماد به نفس افراطی را به عنوان کلید موفقیت معرفی میکنند؛ در حالی که پژوهشها نشان میدهند خودکنترلی و فروتنی، نقش مهمتری در موفقیت بلندمدت دارند.
چرا فروتنی هنوز ارزشمند است؟
با وجود همه این تغییرات، فروتنی هنوز هم مزایای عمیقی دارد:
- رشد فردی: فروتنی، فرد را در حالت یادگیری و رشد نگه میدارد و مانع از توقف پیشرفت میشود.
- رهبری و الهامبخشی: رهبران فروتن، الهامبخش تیم و جامعه خود هستند و محیطی حمایتی و انگیزشی ایجاد میکنند.
- تابآوری در برابر شکست: فرد فروتن، شکست را فرصتی برای یادگیری میداند، نه دلیلی برای سرزنش یا ناامیدی.
- ایجاد اعتماد: فروتنی، اعتماد همتیمیها، دوستان و حتی مخاطبان را جلب میکند و روابط عمیقتری میسازد.
راهکارهایی برای بازگشت به فروتنی
اگرچه فرهنگ غالب، فروتنی را به حاشیه رانده، اما بازگشت به این فضیلت ممکن است:
- تمرین شنیدن فعال: به جای تمرکز بر نمایش خود، به دیگران گوش بدهیم و از تجربههایشان بیاموزیم.
- خودبازنگری: پس از هر موفقیت یا شکست، صادقانه نقاط قوت و ضعف خود را بررسی کنیم.
- تشویق دیگران: موفقیت دیگران را جشن بگیریم و از آنها بیاموزیم.
- یادگیری مستمر: همواره خود را در وضعیت «شاگردی» نگه داریم و از هر فرصتی برای رشد استفاده کنیم.
- خدمت به دیگران: دانش و تجربه خود را با دیگران به اشتراک بگذاریم و به جامعه بازگردانیم.
فروتنی، انتخابی شخصی و جمعی
شاید امروز فروتنی «مد» نباشد، اما هنوز هم انتخابی آگاهانه و ارزشمند است؛ انتخابی که میتواند کیفیت زندگی فردی و جمعی را ارتقا دهد. در جهانی که توجه، کالایی کمیاب شده، فروتنی نهتنها فضیلت، بلکه راهی برای بازگشت به اصالت و معناست.
تو چه فکر میکنی؟ آیا میتوانیم دوباره ستارههای فروتن داشته باشیم؟