دردم را به رسمیت بشمار

دراین‌بین چیزی که گاهی غمگینم می‌کند، رویکرد دیگران و گه گاهی خودم در مواجه با مسائل است. اینکه چطور دیگران و گاه خودمان در مقابله با مسائل، آن را نادیده می‌گیریم یا سعی می‌کنیم آن را کوچک کنیم یا نادیده‌اش بگیریم. آن‌طوری که برای من هم واضح است، این موضوع هم بخش بیرونی و هم درونی دارد. یعنی در بیشتر مواقع، سرخوردگی از در میان گذاشتن دردهایت با دیگران است ولی گاهی هم از سخت‌گیری خود آدم شکل می‌گیرد.

امروز حال خوشی نداشتم. چند ماهی هست که اوضاع زندگی چندان مطلوب نیست و این اواخر مشکلات یکی بعد از دیگری سر می‌رسد. هنوز قبلی را به نتیجه نرسانده‌ام که بعدی از راه می‌رسد!

دراین‌بین چیزی که گاهی غمگینم می‌کند، رویکرد دیگران و گه گاهی خودم در مواجه با مسائل است. اینکه چطور دیگران و گاه خودمان در مقابله با مسائل، آن را نادیده می‌گیریم یا سعی می‌کنیم آن را کوچک کنیم یا نادیده‌اش بگیریم.

نوشتن این مقاله را از صحبتی با دوستم به‌ یاد دارم که می‌گفت دوست دارد در مواجه با دیگران «دردش به رسمیت شمارده شود.»

آن‌طوری که برای من هم واضح است، این موضوع هم بخش بیرونی و هم درونی دارد. یعنی در بیشتر مواقع، سرخوردگی از در میان گذاشتن دردهایت با دیگران است ولی گاهی هم از سخت‌گیری خود آدم شکل می‌گیرد.

ریشهٔ مشکل

نکته‌ای که در این موضوع مهم است، توجه کردن به شنیدن است. در بسیاری از شرایط، مثل شرایط کنونی من، سخنگو یا راوی داستان به دنبال حل مشکلش نیست. چون احتمالاً:

  • یا راه برون‌رفت از مشکل را می‌داند ولی منابعی (محسوس و غیر محسوس) برای آن در حال حاضر ندارد؛
  • یا ماهیت حل مشکل را در صبر می‌داند.

پس در این شرایط، قطعاً نسخه‌هایی که مربوط به گذشته و آینده باشد، راهگشا نیست. اینکه بگویی:

چندان کمک نمی‌کند و علاوه بر فاصله انداختن میان گوینده و شنونده، ناراحتی را عمیق‌تر می‌کند و راه برون‌رفت از شرایط ناخوشایند فعلی را دشوار می‌کند.

ممکن است سعی کنی که از نسخه پیچیدن پرهیز کنی، (البته امیدوارم که چنین تصمیمی بگیری) و هم‌دلی را پیشی کنی که قطعاً این روش مناسب‌تر است اما بعد از نیت این کار (هم‌دلی)، چندوچونش نیز مهم است.

فرض کن در شرایطی باشی که از وضعیت فعلی، ناراحت، دلخور یا ناامید باشی. دوست داری اطرافیان (کسی که مخاطبت هست) چگونه تو را بشنوند؟

مایلی که:

  • دردت را کوچک کنند و بگویند اینکه چیزی نیست و دیگران مشکلات جدی‌تری دارند.
  • دردت را بزرگ کنند و بگویند که چطور در چنین وضعیتی تحمل می‌کنی و سرپا هستی؟
  • یا اینکه سعی کنند که درد را از زاویهٔ نگاه تو و با همان جزئیات درک کنند.

دو روش اول و دوم را عموماً بی‌آنکه بخواهیم، در اختیارمان می‌گذارند. اما رویکرد سوم است که کار دشواری برای مخاطب ولی بسیار لذت‌بخش برای گوینده است.

تنها در این شرایط است که:

  • از بازگو کردن دردت یا به قولی دردودل با دیگری احساس رضایت می‌کنی.
  • احساس می‌کنی دردت به رسمیت شناخته‌شده است و نه تنها با دیگری مقایسه نشده‌ای، بلکه به همان میزان وضعیت تو پذیرفته‌شده است.
  • حس شنیده شدن رضایت‌بخش است و شنونده در جایگاه شنوندهٔ واقعی ظاهر می‌شود.

در این مقاله، مخاطب، بیشتر گروه شنونده است تا گوینده.

دشواری کار گوینده در این است که فضایی امن برای بازگو کردن دردش را پیدا کند. در مقابل، سختی کار شنونده در این است که در جایگاه شنونده بماند. درک کند، راه‌حل ندهد و قضاوت نکند.

ابتدایی‌ترین کار هم برای شروع کار شنونده این است که بگوید:

شرایطت را درک می‌کنم و حق‌داری که این‌طور (ناراحت، ناامید و افسرده) باشی.

همین!

در انتها اگر خواستی فراتر بروی، می‌توانی پیشنهاد کمک دهی. گاهی پیشنهاد کمک و حتی بیان آن کافی ست.

پیشنهاد

از امروز سعی کن که درد دیگری را به رسمیت بشناسی. به‌خصوص در شرایط دشوار و پیچیدهٔ این چند سال اخیر که تقریباً کسی از آسیب‌های روحی، روانی و اقتصادی کرونا در امان نمانده است.

درست است که همه به‌نوعی از این همه‌گیری آسیب‌دیده‌اند ولی درست نیست که در مقابل درد کسی بگوییم:

  • همه همین‌طورند؛
  • همه تحت‌فشارند؛
  • یا همه مشکلات بسیار جدی‌تری دارند.

کسی چه می‌داند که آستانهٔ تحمل درد و سختی کسی چه میزان است. شاید این میزان (که ازنظر تو ممکن است ناچیز باشد) هم برای او دشوار و تحملش طاقت‌فرسا باشد.

زمانی شرایط برای گوینده دشوارتر می‌شود که علاوه بر درک نشدن، سعی کنی دردش را با صفات یا کلماتی چون «حساس نباش»، «خیلی فکر نکن» یا «عیب نداره»، کاهش دهی.

سعی کن دفعهٔ بعد اگر در شرایط مشابهی قرارگرفتگی و کسی با تو احساس نزدیکی کرد و خواست دردودلی کند، به این نوشته فکر کنی و قبل از هر کاری، درد او را به رسمیت بشماری.

تصویر آیدین حبیبی
آیدین حبیبی
گاهی زندگی ما را از خودِ درون‌مان دور می‌کند. من اینجا هستم تا در فضایی امن و بدون قضاوت، همراهت باشم برای بازنگری، وضوح ذهنی، و شروعی تازه.اگر در جستجوی آرامش و مسیر تازه‌ای هستی، خوشحال می‌شوم همراهت باشم. درخواست جلسهٔ کوچینگ

نوشته‌هایی برای تأمل بیشتر

چرا بیش از هرچیز به شهروند مسئول نیاز داریم؟

دیروز دوستی رو ملاقات کردم که کمی آشفته بود. بخشی از آشتفتگه‌اش شخصی و بخش دیگر آن مربوط به روابط اجتماعی‌اش بود. البته نه آن دسته که خود انتخاب کرده، بلکه آن دسته که نیاز به تعامل دارد. نمی‌خواهم وارد جزئیات شوم، ولی توضیح کوتاه اینکه دوستم معتقد است، صاحب‌خانه

پیاده روی تنها در ساحل

۱۰ عادت کسانی که هرگز حسادت نمی‌کنند

آیا تابه‌حال حس حسادت را تجربه کرده‌ای؟ مطمئنم برای همه‌زمانی پیش‌آمده است. ممکن است حس مالکیت عاطفی را دوست نداشته باشیم، اما گاهی پیش می‌آید. تفاوت اینجاست که بعضی از افراد نمی‌توانند حسادت خود را کنترل کنند. آنها برای احساس زنده‌بودن، به این حس نیاز دارند. دستهٔ دیگر اصلاً روی این

گنجشک پیغام آور

پرسش‌های راهگشا چطور راه می‌گشایند؟

این نوشته بخشی از مجموعه آموزش‌هایی دربارهٔ «علم و هنر راهبری» است. اگر نگویم پرسش‌های راهگشا، اصلی‌ترین بخش حرفهٔ راهبری است، بی‌شک بخش جدانشدنی آن است. روش پرسیدن و مطرح کردن پرسش‌های راهگشا است که راهنما را با دیگر متخصصان رشد شخصی متفاوت می‌کند. راهنما باور دارد که راهجو: هرکسی بهترین جواب را می‌داند،

2 دیدگاه ثبت شده، نظر تو چیه؟

دیدگاهت را بنویس

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *