همیشه سعی میکنم با کسانی در ارتباط باشم که برای پُرکردن تنهاییم نباشند، بلکه از صحبت و حضور آنها لذت ببرم و همواره تلاش میکنم تا برای آنها وقت داشتهباشم و در اولویت بگذارمشان.
این روش باعث میشود که زمان با کیفیتی را با دیگران داشتهباشم. در سایر مواقع، زمانهای با اهمیتی نیز برای خودم ایجاد میشود که بسیار از این خلوت شخصی لذت میبرم.
اما گاهگاهی میشود که خودم دچار تنهایی میشوم. زمانی که نیاز به اجتماعی دارم ولی آن را پیدا نمیکنم. اینکه چطور میتوان اجنماع مناسبی پیداکرد و روشهای مناسبی برای «درونگرا»ها پیشنهادداد، بحث جدایی است که در اینجا نه میتوانم و نه میخواهم صحبت کنم. نوشته من درمورد خلوت شخصی است.
تنهایی یا خلوت شخصی. فرقشان چیست؟
تنهایی از شرایطی پیچیده و احساسی ناخوشایند از انزوا، نبود همراه یا اجتماع دلخواه شکل میگیرد. اما خلوت شخصی، زمانی که فرد به دلخواه و باتوجه به نیاز شخصیاش اختصاص میدهد و از آن لذت میبرد. این زمان کاملاً انتخابیاست و از درماندگی نیست.
چرا تنهایی برایمان ترسناک است؟
معمولاً تنهایی ترسناک نیست، بلکه شرایطی که با آن فراهم میشود ترسناک است. تنهایی یعنی باخود بودن، قضاوت و مقایسهکردن. اینها هیولاهای ترسناکی هستند که ما از آنها وحشت داریم. حق هم داریم. چون شناختی از این هیولاها نداریم. شاید اگر بیشتر بشناسیمشان، راحتتر بتوانیم با آنها کنار بیاییم.
بارها شده که شنیده و دیدهام از کسانی که حضور در جمعی که از آن لذت نمیبرند را جایگزین خلوت خودشان کردهاند. دلیلش این است که با خودشان راحت نیستند. هنوز زمانی بهخود اختصاص ندادهاند که با درونشان بیشتر آشنا شوند.
چرا با خودمان راحت نیستیم؟
همانطور که پیشتر اشارهشد، یکی از دلایل آن میتواند عدم شناخت از خودمان باشد. عدم شناخت از تواناییها و نکات منحصر بهفردمان. عدم شناخت از علاقه و خواستههایمان. عدم آگاهی از نیازهایمان. غریبگی با این موارد باعث میشود که خود را دائم در چارچوبی قراردهیم و با آن خود را مقایسه کنیم. اولین موردی هم که قضاوت میشود، این است که چرا تنهاییم.
چرا تنهاییم؟ ما تعریفی را از اجتماعمان ارث بردهایم که فرد موفق، تنها نیست. یعنی اگر تنهایی، موفق نیستی یا برعکس اگر موفق، تنها نباید باشی. به عبارتی اگر تعاریف مشترکی با اجتماع برای موفقیت داشته باشیم، سعی خواهیم کرد که از تنهایی پرهیز کنیم. مهمانی برویم. در سمینار شرکت کنیم. خیابان را بالا و پایین کنیم. همه اینها فقط برای اینکه تنها نباشیم. آن هم ناآگاه.
دور از ارزش اجتماعی و اجنماعیبودن انسان که در آن شکی نیست، ما تنها آمده و تنها خواهیم رفت. اصولاً تنها هستیم مگر آنکه زمانهایی با دیگران باشیم. پس چرا از این زمان استفاده بیشتری نکنیم و خود را بیشتر نشناسیم. چند روش برای زمان خلوت شخصی پیشنهاد میکنم که میتواند رابطهتان را با شخص شخیص خودتان نزدیکتر کند.
پیشنهاد
۱. شناخت خود
زمانی را بگذارید و خودتان را بشناسید. از علاقههایتان شروع کنید؟ ببینید در سالهای دور یا اخیر به چه چیزهای توجهتان جلب شدهاست؟ این میتواند یک حرفه باشد که دوست مورد علاقه شما آن را میداند. میتواند رفتاری باشد که کارکتر محبوبتان در فیلم داشتهاست. چیزیاست که همیشه دوستدارید از آن بیشتر بشنوید و ببینید.
۲. علاقهتان را دنبال کنید
پس از شناخت علاقه، برای انجام و دنبالکردن آن وقت بگذارید. یادگیری ساز، کار با چوب یا نوشتن در بلاگ شخصی همگی نیاز به زمان و انرژی هستند. کارهایی از این دست نیاز به انرژی شما دارند، ولی در عوض انرژی زیاد و رضایت درونی میدهند.
۳. کار مشخص
سعیکنید که کاری مشخص در این زمان شخصی انجامدهید. اگر چندبار این زمان را ایجادکنید و مشغول انجام کارهای متفاوت باشید و پس از گذشت دوساعت متوجه نباشید که چهکارهایی انجام دادهاید، کمکم سرخورده و درآخر از تنهایی دلزده میشوید. بهتر است هنگام شروع وقت شخصی، مشخصکنید که چه کاری انجام خواهیدداد و در آخر نتیجه آن قابل فهم باشد. این نتیجه میتواند فقط خواندن یک مقاله، درستکردن کاردستی یا نقاشی باشد.
۴. از تازهها تعریف کنید
برای دیگران از کشفیات جدید خودتان تعریف کنید. این تعریفکردن هم وضوح بهتری بهخودتان میدهد و آن را پایدار میکند و هم دیگران شناخت بهتری از شما پیدا میکنند.
۵. دیگران را دعوت کنید
بهدوستانتان نیز پیشنهاد کنید که وقتی برای خودشان اختصاصدهند. تجربیات خود را بهآنها بگویید و از آنها درباره دستاوردشان بشنوید.
شما چطور خلوت شخصی خودتان را ایجاد میکنید؟ موردی هست که من ننوشته باشم؟
2 Responses
اول از همه تبریک بابت وبلاگ خوب و نوشتار تاثیر گذارت.
این ترس از تنهایی با خود رو من خیلی وقت ها حس کردم و گاهی با ادم ها بودم صرفا برای اینکه با خودم تنها نباشم و این موضوع معمولا وقت هایی پیش میاد که از دست خودم عصبانیم یا حس می کنم تو زندگیم جایی قرار گرفتم که نباید.اما کشف خود واقعا جذابه و از وقتی دارم تمرین می کنم درونم رو بشنوم به نتایج جالبی رسیدم و ویژگی هایی رو تو خودم پیدا کردم که قبلا هیچ از وجودشون خبر نداشتم. فکر می کنم مهم ترین چیز اینه که وقتی با خودت خلوت کردی با خودت صادق باشی به احساست اعتماد کنی و این صداقت و اعتماد نیاز به وقت گذاشتن و تمرین شنیدن داره.
سپاس از دیدگاهت.
نکات مهم و کلیدی اشاره کردی. خوشحالم که از تجربه شخصیت نوشتی.
مسیر درونگردیت لذتبخش و ناهموار