ساده زیستی (مینیمالیزم) چیست و چه نیست؟

فهرست مطالب

ساده زیستی لزوماً به معنای زندگی در روستا یا غار نیست و حتی به معنای ریاضت کشیدن هم نیست.

بلکه برعکس به معنای واقعی راحت زندگی کردن و لذت بردن از زندگی است.

ساده زیستی (مینیمالیزم) چیست؟

از دیدگاه من ساده زیستی (مینیمالیزم) سبکی از زندگی است که برای توجه به اصل آن، اضافه‌هایش حذف می‌شود.

این اضافه‌ها شامل چیزهای بسیاری می‌شود. از وسایل و خرده‌ریزهای اطرافمان گرفته تا انتخاب واژه‌هایی که در یک مکالمه استفاده می‌کنیم.

در این سبک از زندگی، کم همیشه بیشتر است؛ یعنی برای اینکه خوشحال‌تر، راضی‌تر و آرام‌تر شویم، لازم نیست که بیشتر و بیشتر داشته‌هایمان را زیادتر کنیم.

ممکن است با خود بگویی که من ساده زندگی می‌کنم. وسیلهٔ اضافه نمی‌خرم و درواقع آن‌چنان هم پول اضافی برای خرید وسایل ندارم.

درست است، بخشی از شلوغی‌های زندگی ما در وسایلی نهفته است که به ما اضافه می‌شود. کلی منابع (پول، وقت و انرژی) برای به دست آوردنش صرف می‌کنیم و در مقابل حتی بخش کوچکی  به کیفیت زندگی ما اضافه نمی‌شود.

ولی اگر نگوییم همه، می‌توان گفت که بیشترمان همین لحظه هم کلی وسایل اضافه‌داریم. وسایلی که ماه‌ها و سال‌ها از آن استفاده نکرده‌ایم یا حتی به چشممان هم نخورده است.

این‌ها همان دسته از وسیله‌اند که بودنشان چشم‌نواز نیست و به بهانه‌ای که شاید یک روز و درجایی به کار آید یا به درد کسی بخورد، در خانه‌مانده‌اند.

اما معمولاً نه آن روز می‌رسد و نه به درد کسی می‌خورد.

در آخر ما می‌مانیم و وسایل کهنه و بی‌استفاده که فضای خانه و ذهنمان را اشغال کرده است.

در ساده‌زیستی توجه به اصل زندگی است. در این روش پیشنهاد می‌شود که با منابع ملموس (پول، وقت و انرژی) و ناملموس (امید، انگیزه و پشتکار) خود، تجربه‌های باکیفیت زندگی بیافرینیم. نه به شکلی که برای خرید وسیلهٔ بعدی تلاش کنیم و گمان کنیم که با داشتن آن خوشحال‌تر می‌شویم.

ممکن است بگویی که من با خرید وسیله‌ای، بسیار خوشحال شدم و واقعاً ارزش منابعم را داشت. حال می‌پرسم که این خوشحالی چقدر طول کشید و تأثیر آن چقدر ماندگار بود؟

درصورتی‌که ممکن است یک تجربهٔ کیفی مانند یک سفر به جنگل آمازون، پرواز با پاراگلایدر یا یادگیری یک دورهٔ فشردهٔ نویسندگی همان منابع را نیاز داشته باشد ولی در مقابل تأثیر کیفی محسوسی در زندگی خواهد داشت.

این ویژگی، اصلی ساده زیستی است. مهارتی که برای لذت بیشتر از زندگی می‌توان آن را آموخت.

ساده زیستی چه نیست؟

بسیاری از ما ساده زیستی را با زندگی فقیرانه اشتباه می‌گیریم و مفهوم آن را نادرست به‌جای هم استفاده می‌کنیم.

با خود می‌اندیشیم که ساده زیستن، راحتی را از ما می‌گیرد و این شرایطی مطلوب نیست. از طرفی چون تمام هم‌وغممان در زندگی برای همین راحتی است، پس چرا آن را معاوضه کنیم؟

این موضوع به همان بحث همیشگی راحتی و رفاه برمی‌گردد.

آیا راحتی از امکانات زندگی می‌آید یا رفاه دلیل راحتی است؟

درواقع در این روش از زندگی قرار نیست که خود را از خوشی‌ها و لذت‌های زندگی محروم کنیم و ریاضت را با رضایت معاوضه کنیم. در ساده‌زیستی استفاده از وسایل کاملاً حذف نمی‌شود، بلکه برای داشتن آن انتخاب می‌کنیم.

در این روش:

  • لذت داشتن وسیله‌ای بر کاربرد آن غالب نمی‌شود؛
  • چون ارزان شده، تخفیف دارد یا رایگان است، دلیل انتخاب نمی‌شود؛
  • دلیل نگهداری وسیله‌ای به خاطر یادگاری و قدیمی بودن یا از آن خاطره داشتن، نیست.

بلکه اهمیت و کاربردی آن است که در کیفیت زندگی ما تأثیر می‌گذارد.

کم، بیشتر است

پیشنهاد

برای توجه به اصل زندگی، می‌توان از توجه به کیفیت در مقابل کمیت شروع کرد. ازاین‌رو پرسش‌های زیر می‌تواند آغازگر این مسیر باشد.

  • اصل زندگی برای تو کدام قسمت است؟
  • در زندگی چه چیز برایت اهمیت بیشتری دارد؟
  • برای رسیدن به چه چیز در زندگی تلاش می‌کنی؟

پاسخ به این پرسش‌ها، اولویت‌های زندگی را برایت مشخص و دلیل آن را واضح می‌کند.

تصویر آیدین حبیبی

آیدین حبیبی

شغلم راهنمای درون‌گردی و روشم از نو یادگیری (آموخته‌زدایی) است. من در اینجا از روش‌هایی برای ساخت زندگی باکیفیت می‌نویسم. راه من پیشنهاد است و تغییر را از خود شروع می‌کنم. سعی می‌کنم هرآن چه می‌گویم، می‌نویسم و آموزش می‌دهم، از تجربهٔ شخصی‌ام باشد و نه از دانشی که جسته‌گریخته در ذهن دارم.

این مقاله را دوست داشتی؟ این چندتا را هم نگاه کن

دو نفر غرق در افکار خود

حالت چطوره؟

در این روزها که حال و احوال بامعنی انجام نمی‌شود، یاد یکی از افراد فامیل می‌افتم. ازاین‌جهت که او فقط می‌خواهد بشنود که خوبی و اوضاع کار هم روبه‌راه است. حتی اگر سرحال نباشی و از شرایط کار گلایه کنی، بازهم در انتهای جمله می‌گوید که «پس کار خوبه دیگه؟». من هم در تعجب پاسخ می‌دهم، بله!

آیدین حبیبی در کافه

یک‌سال گذشت

این روزها، دقیقاً یک‌سال از آن دوران می‌گذرد و واقعیتی که امروز تجربه می‌کنم، بسیار متفاوت است.دقیقاً از همان دوران و بعد از شهریور گذشته، دیگر کارگاهی نداشتم. برای چندماه اول که اصلاً سایت هم نداشتم و قطعاً جلسهٔ آنلاینی هم نبود.

نمایی از سقراط در پشت میز به‌صورت نقاشی‌ شده توسط ماشین هوش مصنوعی Blue Willow

گفت‌وگویی در باب معنا با سقراط

مدتی است که با ChatGPT بازی می‌کنم و چند روزی است که چند تحقیق و مشورت را با آن انجام داده‌ام.

امروز به این فکر افتادم تا با سقراط صحبت کنم. از طریق  نوشتهٔ زیر، دعوت کردم تا با سقراط صحبت کنم.

4 Responses

  1. سلام….
    خیلی مایلم نوشته های شما را کامل بخونم…
    این دیدگاه همانی است که نیاز واقعی هر انسانی را در بر می گیرد.
    در زمانی که انسان در خدمت ماشین است و خود از زندگی دور افتاده و هر روز دورتر میشود.ولی زمانی نمی گذرد که به هویت اصلی خود باز می گردد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ساخته شده با ❤ در تهران، ازمیر و ونکوور | ۱۳۹۳ - ۱۴۰۳​