تخصص و دانش کافی ندارم. خیلیها از من خبرهترند. کار من نیست.
اینها جملههایی است که سالها با خودم تکرار میکردم و باورشان داشتم. فکر میکردم که نمیتوانم در مورد گرافیک، جامعهشناسی یا موسیقی نظر بدم. چون «متخصص» نیستم. مدرک دانشگاهی ندارم و کار حرفهای انجام ندادهام.
- فراموش میکردم که سالها کارهای مختلف گرافیکی انجام دادهام. پوستر، سیدی و حتی سایت طراحی کردهام. و کلاً چشمانم زیبایی را در گرافیک میبینند.
- فراموش میکردم که چند دورۀ کوتاه جامعهشناسی گذراندهام، کتاب و مقاله خواندهام و به الگوهای رفتاری مردم در فرهنگهای مختلف توجه میکنم.
- فراموش میکردم که از وقتی به یاد دارم موسیقی گوش میدادم. تقریباً از دو سالگی! با سبکهای مختلف آشنا شدهام و الآن هم به طیف وسیعی از موسیقی علاقه دارم و دو سال و اندی است که از تنبور نواختن لذت میبرم.
هرروز افرادی را میبینم که مهارت یا توانایی ویژهای دارند ولی یا آن را جدی نمیگیرند یا قدرش را نمیدانند. فکر میکنند که این کارشان نیست. تواناییاش را ندارند یا به قولی در آن متخصص نیستند.
البته بیتقصیر هم نیستند. اهمیتی که این روزها به «مدرک دانشگاهی» یا «متخصص» میدهیم، چارهای جز این نمیگذارد. باورمان این است که با رفتن به دانشگاه و کسب مدرک میتوان جادو کرد.
افرادی را دیدهام که در زمان تحصیل خود و اطرافیانشان را میآزارند. درس خواندن را رنج میدانند و لذت بردن آخرین چیزی است که به آن فکر میکنند. میگویند «مگر درس خواندن هم لذتبخش میشود؟!» بعد از چند سال هم از درس فارغ میشوند ولی همان درد و مشقت در کاری که انتخاب کردهاند، همراهشان میشود.
در بین این افراد تواناییها و مهارتهای نابی وجود دارد که در هیچ دانشگاه و شرکتی نمیتوان آن را آموخت. آنوقت بهجای استفاده و لذت بردن از آن، خود را بی تخصص مینگرند و دست روی دست میگذارند.
علاوه بر متخصصها، نوآوری در افراد دیگر هم وجود دارد که تارا سوفیا آن را خلاقانه دستهبندی کرده است. در زیر این چهار دسته را از اول نقلقول میکنم. احتمالاً شما هم جزء یک یا چند دسته هستی.
۱. بازمانده
اتفاقی را از سر گذراندهای و کلی از آن آموختهای. بیصبرانه منتظری که آنچه را که آموختهای با دیگران به اشتراک بگذاری.
بازماندهها ارزش تجربۀ خود را نمیدانند و فکرمیکنند که تجربهشان برای به اشتراک گذاشتن با دیگران آنقدر هم باارزش نیست.
در این مواقع بهتر است که به این موارد توجه داشته باشی:
- توانایی ارتباط با مخاطب خودت را داری، در شرایطی که اغلب متخصصهای این زمینه ندارند.
- فقط اطلاعات نمیدهی بلکه قابلیت الگو شدن برای بسیاری راداری.
- دیدگاههای شخصیات برای مخاطب شخصی بسیاری بامعنی تر از گفتههای افراد دیگر است.
درمواردی ممکن است که گمراه شوی:
- اگر فکر کنی که تجربهات برای تمامی افراد با شرایط مختلف مناسب است.
- تا حد امکان باقدرت داستان شخصیات را تعریف کن. درسهایی که آموختهای را به اشتراک بگذار و دقت داشته باش که ممکن است با همه سازگار نباشد.
- اگر صادقانه تعریف کنی، مردم گوش میکنند و آن چیزی را که مانعت شده یا راهت را تسهیل کرده باور میکنند.
۲. چند حرفهای
کسی هستی که مهارتهای مختلف درزمینههای مختلف را باهم میآمیزی میکنی و بهکار میگیری.
چند حرفهها محرک هستند و کار بلد ارتباطهای تودرتو. در شرایط معمولی، به نقاط بهخصوص توجه میکنند.
اگرچند حرفهای هستی، توجه داشته باش که:
- ممکن است تخصصت در بعضی نقاط کارا نباشد؛
- مهم است که در شرایط معمول، برای ایده پردازی و از روی کنجکاوی پرسشهای غیرمعمول بپرسی؛
- از قابلیتها و تواناییهای مختلف خود، الگوهای مختلف بساز و آزمایش کن و از بین آنها گزینۀ مناسب خودت را پیدا کن.
۳. الهام شده
کسی هستی که کاری را از روی الهام انجام میدهی.
الهامشدهها برای انجام کار خود از حس درونی الهام میگیرند. حسی درونی و مبهمی آنها را بهکاری تشویق میکند که میتوانند آن را «کار من» بنامند. اشتیاق پایداری دارند و از همه مهمتر باتحمل شرایط موجود میانهای ندارند و برای تغییر انگیزۀ قوی دارند.
اعتماد به ندای درون، چالشی است که با آن روبرو هستند. این مسئله بهخصوص زمانی سختتر میشود که نمیتوانند دلیل منطقی یا توانایی کافی برای انجام پروژهای در خود بیابند. الهامشدهها، اغلب حس میکنند که برای کاری که میخواهند انجام دهند، توانایی کافی ندارند و درنتیجه شخص دیگری باید آن را انجام دهد.
مسئولیت شروع کردن (هرچند ناچیز) با آنهاست. برای ادامۀ راه نیاز دارند تا عدهای همراهشان باشند و خلاءهای موجود را پر کنند.
۴. متخصص
در فرهنگ امروزی اینگونه افراد بیشترین حد از تأثیرگذاری و تأیید اجتماع را دارا هستند. متخصصها اغلب آموزشدیدهاند. مدرک گرفته و درجهدار هستند یا تجربۀ زیادی در حیطۀ کاری خوددارند، یا حتی ممکن است تخصص خود را از نتیجۀ تحقیقهای گستردۀ خود بهدست آورده باشند.
نقاط مثبت متخصصها بسیارند. ازجمله:
-
- آنها معمولاً دانش استانداردی از حیطۀ فعالیت خوددارند.
-
- از شبکۀ اجتماعی همصنفهای خود بهرهمند هستند.
- بنا بر تجربهای که در سالهای متمادی کسب کردهاند، فرق بین درست و غلط کارشان را میدانند.
اما تکبعدی نگری از نقطههای آسیبپذیری آنهاست. گاهی به دلیل جزئیات یا سیاستهای کاری، تمرکزشان را از دست میدهند. ازاینرو پیشنهاد میشود که مدام با همکاران خود در رشتههای مختلف در ارتباط باشند و دیدگاهشان را ردوبدل کنند.
معمولاً پیشفرضی وجود دارد که افراد دستۀ چهارم (متخصصها) دارای تواناییهای خاص بوده و قادر به انجام کارهای مختلف هستند. ازاینرو مشارکت سه گروه دیگر، کم و کمتر میشود و میدان به متخصصها واگذار میشود. هرچند که این موارد شامل خودمان هم میشود، دیدن و شنیدن تجربۀ افراد مختلف، هیجانانگیز و الهامبخش است.
داستان درمان سرطان و قهرمانی دوچرخهسوار «بازمانده» لَنس آرم استرانگ، خاور خانوم «چندکاره» که از آشپزخانۀ محلی برای تمام ساکنان روستای خود شغل ایجاد کرده یا حتی داستانی از یک «الهام شده»؛ همگی برایمان جالب است.
توانایی و جایگاه متخصصها قطعاً مهم است. ما در دورانی زندگی میکنیم که دانش برای عموم در دسترس و در بهترین وضعیت ممکن است و این را مدیون متخصصها هستیم. اما نمیشود از آنها انتظار انجام هر کاری را به بهترین شکلش داشته باشیم.
اما نوع نگاه و تجربهای که در ارتباط با اجتماعت داری بهطورقطع جایگاه خاصی دارد که فقط خودت میدانی.
الآن فکر میکنی که جزء کدام دسته (ها) هستی؟
2 Responses
سلام!
تصور میکنم من در دستهی «چندحرفهایها» قرار میگیرم… همین!
سلام ( :
شدیدا عالی بود
من یه بازمانده یِ الهام شده یِ متخصص هستم به نظرم !