دایرۀ راحتی یا به قول دیگری کنج عافیت، فضایی است که انسان ازلحاظ روانی در آن راحت است. این فضا که اغلب همگی به آن تمایل داریم، شامل امکانات، ارتباطات و موقعیتهای اجتماعی هر شخص است که با داشتن آنها احساس راحتی میکند و در صورت از دست دادنش دچار احساس ناراحتی و ناامنی میشود.
ریشه و زمان استفاده از واژۀ دایرۀ راحتی دقیق مشخص نیست ولی باوری وجود دارد که استفادۀ آن بیشتر از دمای راحتی برای انسان ریشه گرفته که بین ۲۰ تا ۲۲ درجه سانتیگراد است. این میزان دمایی است که انسان در آن راحت است و تمایل دارد که شرایطش را با آن هماهنگ کند. اگر سرد است، دنبال گرما میگردد و اگر گرم است، برعکس!
انسان همواره به دنبال راحتی است. ازاینرو همیشه خواستهاش از تنظیم دمای خانه فراتر میرود و در تلاش است تا در بخشهای مختلفی نظیر شغل، درآمد، امنیت اجتماعی و ثبات آن، بهراحتی دست یابد و پیوسته در زمانهای مختلف و موقعیتهایی که پیشتر احساس راحتی میکرده، دچار ناراحتی میشود و در تلاش برای حلوفصل کردن آن و بهبودش است.
راحتی با ناراحتی
اما چرا ما در شرایط مختلف احساس ناراحتی میکنیم. دلایل گوناگونی وجود دارد. اما بهطورکلی زمانهایی احساس ناراحتی میکنیم که:
- شرایط مطابق با انتظار ما نباشد یا پیش نرود؛
- تجربهای مشابه از شرایط نداشته باشیم؛
- ناشناختهها از شناختههایمان در موقعیت خاصی بیشتر باشد؛
- شرایط مطلوبمان تغییر کند و پایدار نباشد؛
- پیوسته از آینده نگران باشیم و هماهنگ شدن با آن برایمان دشوار باشد؛
- بیاعتمادی به خود، دیگران و اصل زندگی، جایگزین اعتماد شده باشد.
موارد اینچنینی میتواند سبب ناراحتی شده و باعث شود بهطور غریزی به دنبال حذف یا تغییر آن شرایط برویم. اما روش دیگر، شناخت شرایط و یادگیری از آن است. بیاموزیم که:
- چرا موردی میتواند باعث ناراحتی ما شود؟
- چرا درگذشته هم از این مورد بخصوص ناراحت شدهایم؟
- چطور میتوان بهجای حذف یا واکنش به آن مورد خاص، از آن در جهت رشد شخصی استفاده کرد؟
در پس تمام ناراحتیها، قسمت مهمی از شناخت خود وجود دارد که میتوان خودخواسته و آگاهانه از آن بهعنوان کلاس آموزشی (خودآگاهی) استفاده کرد و یا فقط به دلیل بیعلاقگی و ناخوشایندیاش، بیتوجه از کنار آن عبور کرد.
مرتبط: چرا به رفتارهایی جذب یا از آن طرد میشوم؟
هرلحظه انتخاب داریم که با ناراحتیها (ناخوشایندیها) چطور رفتار کنیم و آیا نیاز است که همهچیز را بهگونهای عوض کنیم تا برایمان مطلوبتر باشد؟
اینجاست که تصمیم میگیریم که در جای خود راحت باشیم و هر آنچه و هرآن کس که راحتیمان را به مخاطره بیندازد، بهسرعت از زندگی و دایرۀ راحتی خود حذف کنیم.
اما تعداد بسیاری از تحقیقهای انجامشده نشان میدهد که خلاقیت، یادگیری و نوآوری همگی بیرون از این دایره ولی در دسترس همه وجود دارد. در ابتدا لازم است که تعریفی از هرکدام از دایرهها بدانیم و موقعیت فعلی خود را مشخص کنیم.
دایرۀ راحتی (Comfort Zone)
اینجا منطقهای است که همهچیز خوب به نظر میرسد. آرام و شاد. اتفاق غیرمنتظرهای پیش نمیآید و همهچیز بهظاهر سر جایش است.
شغل مناسبی هست که درآمد خوبی دارد. البته ممکن است آن چیزی نباشد که همیشه آرزوی انجامش را داشتیم ولی به درآمدش میارزد. بهجایش میشود به سفری رفت که در آن لذت کامل برد.
خانهای هست که برای سرپناه بودن خوب است. البته نمیدانیم که چرا یا نمیتوانیم در آن برای مدت طولانی تنها باشیم؛ آیا این به خاطر خود خانه است یا اینکه خودمان احساس تنهایی میکنیم؟
وسایلی هست که برای داشتن آنها (خودشان یا مارکشان) بسیار زحمتکشیدهایم و اغلب در زمان خودش به آن احساس نیاز میکردیم. فکر میکردیم که داشتنش در کیفیت زندگی ما تأثیر بسزایی خواهد گذاشت. مدتی برای آن خوشحال بودیم و پسازآن برایمان عادی شده است.
روابطی هست که احساس میکنیم بودنشان بهتر از نبودشان است. البته امتحان نکردیم که آیا نبودشان آنقدر بد باشد یا نه. بیشتر ترس از تنها ماندن، اذیت کننده است. ترجیح میدهیم که آخر هفته با آنها باشیم تا تنها در خانه با خود خلوت کنیم یا رابطهای جدید بر اساس نیازهای اصلی خود ایجاد کنیم.
کلاً هر چیز که باعث ناراحتی شود یا برایمان ناشناخته باشد در این دایره جایی ندارد. کارهایی که تجربهای در آن نداریم، رابطههایی که داشتنش برایمان چالشبرانگیز ولی آموزنده باشد یا شغلی که درآمد زیادی نداشته باشد ولی با عنصر وجودی ما هماهنگ باشد در این دایره وجود نخواهد داشت.
اینجا منطقهای است که تمام عوامل تشکیلدهندۀ آن (شغل، پول، روابط، وابستگی، رفتارهای درونی و…) مانند میخی در زمین فرورفتهاند و طنابی دور آنها پیچیده شده که محیط این دایره را تشکیل میدهند. ارتفاع این طناب فرضی بلند است که امکان پریدن از روی آن دشوار است و نیاز به ارادۀ قوی دارد.
برخی جملههای رایج افراد در دایرۀ راحتی:
- ولش کن؛
- بذار بعداً؛
- الآن وقتش را ندارم؛
- شاید وقتی دیگر (الهام گرفته از نام فیلم)؛
- از شنبه (یا در بعضی وقتها اول ماه هم دیدهشده!)
- حالا خودش درست میشه؛
- نه این خیلی سخته!؛
- این شدنی نیست!.
دایرۀ کشیدگی (Stretching Zone)
اینجا منطقهای بسیار وسیع از ناشناختهها و یادگیری محض است. در اینجا شناخت ما از پیرامونمان کم است و فقط بخشی از اصل مطلب را میدانیم. البته همان بخش کوچک آشنایی باعث قدم گذاشتن به این منطقه میشود. چیزهایی که اصلاً به آن شناخت نداریم مربوط به دایرۀ بعدی است.
اینجا میتوانید به ناشناخته سفر کنید. در واقعیت سفر به ناشناختههای درون و بیرون در این منطقه اتفاق میافتد. ازآنجاییکه شناخت ناشناختهها کار پرمخاطرهای است و میتواند در بعضی مواقع ناخوشایند نیز باشد، تا حد امکان از تجربۀ آن در دایرۀ راحتی پرهیز میشود. هرچه باشد دایرۀ راحتی است و انتظاری غیر از راحتی نمیتوان از آن داشت.
اما یادگیری زمانی در این محیط رخ میدهد که شانس تجربه کردن را برای خود فراهم کنید یا از رویدادهای جدید استقبال کنید. غیرازاین اگر برای راحت ماندن اصرار داشته باشید، فرصت رشد شخصی و بالغ شدن را با دستهای خود خواهید گرفت. همان که نیل دانلد والش میگوید: «زندگی از انتهای دایرۀ راحتی آغاز میشود.»
زندگی در این دایره هیجانانگیز و نشاطآور است. اما مانند هر چیز دیگر، همیشه نمیشود در این منطقه زندگی کرد. همانطور که اشاره شد، بخشی از طبیعت انسان مبنی بر انتخاب راحتی شکل میگیرد. پس، بعد از مدتی زندگی و تجربه، تمایل به بازگشت بهراحتی داریم. منتها راحتی شکل دیگری به خود میگیرد که از لحاظ کیفی با مدل قدیمی آن تفاوت دارد.
درواقع بهجای جابهجایی کامل از دایرۀ راحتی به کشیدگی، میتوان محیط آن را کِش داد. یعنی با هر بار بیرون رفتن از آن، محیط پیرامون میخها و طناب اندکی بازتر میشود. یعنی دایرۀ کشیدگی تنگ نمیشود، بلکه دایرۀ راحتی کِش میآید.
اینجاست که هر قدم به بیرون، قدمی به درون است و برعکس. یعنی وقتی بیرون از خود (طبیعت) را میشناسی، خودت را نیز بهتر میشناسی و هر وقت خودت را میشناسی گویی که طبیعت را شناختی.
تائو هرگز عملی انجام نمیدهد،
ولی همهچیز از طریق آن انجام میشود.
اگر مردان و زنان قدرتمند میتوانستند خود را در آن متمرکز کنند،
دنیا خودبهخود دگرگون میشد و به آهنگِ طبیعی خویش بازمیگشت؛
– لائوتزو – تائو ته چینگ
برخی جملههای رایج افراد در دایرۀ کشیدگی:
- باورنکردنیه!؛
- بهترین تجربۀ زندگیمه؛
- خیلی دوست دارم دوباره امتحانش کنم؛
- حتماً تجربه کردنش را پیشنهاد میکنم؛
- اولش مطمئن نبودم؛
- خیلی خوشحالم که در مسیر زندگیام قرار گرفت؛
- حتماً باید جالب باشه؛
- از آن روز زندگیام تغییر کرد و آدم سابق نیستم؛
- شناخت جدیدی از خودم پیدا کردم.
دایرۀ وحشت (Panic Zone)
اینجا منطقهای است که هیچ قسمتش آشنا نیست. انگار در شهری از دنیا که مردم، زبان و جغرافیایش را نمیدانید، بدون امکانات زندگی رهاشده باشید. مانند کوهنوردی که هیچ سنگ محکمی برای بالا رفتن پیدا نمیکند، هیچ نقطۀ محکمی برای اتکا وجود ندارد. هیچ نقطۀ آشنایی برای شروع پیدا نمیشود. این منطقه بسته به آمادگی هر فرد و توانایی او برای بقاء در طبیعت، متفاوت است. مثلاً شاید برای کسی سفر به ماه وحشتآور باشد، برای دیگری زندگی در گوشهای از دنیا و بدون پول غیرقابلتصور باشد و برای دیگری تغییر شغل!
در این منطقه یادگیری و شناخت حداقلی است و بیشتر ترس است که جایگزین آن میشود. تجربه کردن آن برای افراد بسیار ناخوشایند و نزدیک شدن به آن بسیار دشوار است.
باوجوداینکه که تکامل این سه دایره از سمت راحتی به کشیدگی و در آخر وحشت، پلهپله انجام میشود، بازگشت از آن جهشی است. یعنی معمولاً فرد پس از تجربهای در دایرۀ وحشت، بهجای پائین آمدن به دایرۀ کشیدگی، مستقیماً به سمت دایرۀ راحتی جهش میکند و همچنین زمان تجربه مجدد و بیرون آمدن از دایرۀ راحتی را سختتر و طولانیتر میشود.
بسیار مهم است که اندازۀ هرکدام از دایرهها و محیط آن را برای خود مشخص کنید. تا زمانی که ندادید کدام قسمت جزئی از کشیدگی و کدام مربوط به وحشت است، شناخت و یادگیری میسر نخواهد شد.
پیشنهاد
- ابعاد هرکدام از دایرهها را مشخص کنید و بدانید که به کدام منطقه قدم میگذارید.
- در روزمره از دایرۀ راحتی خود بیرون بیایید. حتی اگر شده در ابتدا برای مدت کوتاه.
- اصول و اولویتهای زندگی را برای خود مشخص کنید و به سمت آن حرکت کنید. گذران زندگی کافی نیست.
- پیوسته در حال تغییر باشید. هیچچیز در طبیعت ثابت نیست. اگر باشد، طبیعی نیست.
- اگر نمیتوانید تنها تجربه کنید، باکسی که علاقۀ مشترک دارید، امتحان کنید.
پیشنهاد موسیقی: Alexander Volosnikov – All These Melodies