هویت و ارزش واژه‌ها

زبان تشکیل شده از تعدادی کلمات که اجدادمان برای برقراری ارتباط و رفع نیازهایمان آن را اختراع کرده‌اند. زبانی که سال‌ها و قرن‌ها تکامل پیداکرده تا شده آن چیزی که همگان با آن می‌نویسند یا صحبت می‌کنند. ساختار کلمات از مفهوم آن شکل‌گرفته و طبق قراردادی برای آن انتخاب‌شده و برای استفاده‌ای خاص از آن طراحی شده است. ولی هویت بسیاری از واژگان کم‌کم در طول زمان ارزشش را از دست داده و فقط دارای چهارچوب لغتی است که از تعدادی حرف تشکیل شده‌اند.

بگذارید از «عشق» بگویم. کلمه‌ای که محتوایی بسیار غنی داشته و فرهادها و مجنون‌ها برای آن جان دادند ولی امروزه برای هرچیزی از آن استفاده می‌شود. مثلاُ وقتی نگاهی به آهنگ‌هایی که با این مضمون ساخته‌شدند دقت کنید، هوش از سرتان می‌پرد. در «موزیکانه» نگاهی می‌اندازم به نام قطعه‌هایی که در آن از واژه «عشق» استفاده شده. بیش از ۷۵۰ مورد پیدا می‌شود! بگذریم از استفاده‌های نامرتبطی که روزمره از این کلمه می‌شود.

چندروز پیش در باران و طوفان‌های عصرگاهی این روزهای تهران، در اتوبان همت پاترولی که لاستیک‌های آن از هیکل ماشین پهن‌تر بود، با ماشینم برخوردی خفیف داشت. به‌دلیل ترافیک و نزدیکی پاترول به در ماشین، امکان دیدن محل برخورد از بیرون نبود و از داخل سعی کردم دقتی به در کنم. پس از چند لحظه آقای پاترول سوار شیشه را پایین کشید، از ایشان درمورد خسارت جویا شدم و محترمانه جواب داد «نه عشقم چیزی نشده»!

دوستی فروشنده داشتم در صنف کامپیوترجات که بسیار پسر دوست‌داشتنی بود. ایشون هم استفاده مکرر از این واژه داشتند. یعنی تقریباً برای هر سه مشتری یکبار! موردهایی مثل: عشقم چطوری؟، کجایی؟، این خوبه، برای تو این قیمت. و من متعجب که ایشون و کلاً افرادی مانندشان در موارد جایز (مانند ابراز احساسات برای عشق واقعی‌شان) چگونه و با چه کیفیتی از این واژه استفاده می‌کنند؟

استفاده مکرر از کلمات در جاهای بی‌ربط و برای احترام (چاپلوسانه)، تمسخر، تحقیر و… هویت و مفهوم کلمات را از بین می‌برد و آنها را به تعدادی واژۀ بی‌محتوا، آزاردهنده و اغلب عکس معنی آن و توهین‌آمیز تبدیل می‌کند. مثل استفاده مکرر از دکتر، مهندس، حاجی، استاد، برادر، خواهر، عمو، دایی، داداش، عزیزم، قربونت برم، الهی فدات‌شم و…

از نگاه من اعتماد به این گونه افراد که بیرون‌شان نمایندۀ واضحی از درونشان نیست، بسیار دشوار است و تا حد امکان ارتباطم با آنها بسیار محدود است.

دعوت می‌کنم تا توجه بیشتری به انتخاب واژه‌ها در گفتگوهایمان داشته باشیم.

  • واژه‌ای را انتخاب کنید که به حس‌تان نزدیک‌تر و آن را بهتر توصیف می‌کند و از افراط احساسات بپرهیزید. تنفر و عشق هر لحظه و برای همه چیز اتفاق نمی‌افتد. به‌خصوص این دو صفت که بسیار قوی هستند. نمی‌توان برای دوست‌نداشتن لواشک یا رنگ ارغوانی از «تنفر» استفاده کرد و همچنین برای دوست‌داشتن پفک لوله‌ای یا شلوار کتان از «عشق».
  • واژه‌ای را انتخاب کنید که تعریفی بهتر از منظورتان باشد، نه آنکه انتخابی برای خوشایندی مخاطبتان.
  • مفهوم و ارزش واژه‌ها را برای خودتان حفظ کنید. استفاده نابجا و مکرر یک واژه، هویت آن را از بین می‌برد.

واژگان مصنوعی نه‌تنها در خود پلیدی دارند، بلکه روح را نیز پلید می‌کنند.
~ سقراط

تصویر آیدین حبیبی
آیدین حبیبی
گاهی زندگی ما را از خودِ درون‌مان دور می‌کند. من اینجا هستم تا در فضایی امن و بدون قضاوت، همراهت باشم برای بازنگری، وضوح ذهنی، و شروعی تازه. اگر در جستجوی آرامش و مسیر تازه‌ای هستی، خوشحال می‌شوم همراهت باشم. درخواست جلسهٔ کوچینگ

نوشته‌هایی برای تأمل بیشتر

دو دوست در ساحل

چطور بحث‌وجدل را به گفت‌وگویی لذت‌بخش تبدیل کنیم؟

برای من هم کم پیش نیامده که وارد بحثی شوم که انتخاب نکرده باشم. بگومگوهای تکراری، دفاع از عقیده‌های شخصی و باور به درست بودنشان یا حتی مخالفت صرف با دیدگاه تو. دلایل این‌چنینی که لذت گفت‌وگو را از بین می‌برد. البته گاهی (و به انتخاب شخصی) این بحث‌های می‌تواند

چطور آماده تغییر شویم؟

در زندگی فرصت‌هایی پیش می‌آید که می‌تواند آغازگر تغییری نو باشد ولی فهمیدن زمان آن، انتخاب‌ درست و مهم‌تر از آن واکنش متناسب بسیار مهم است. امروز با دوستی صحبت می‌کردم که از شرایط  کارش گله می‌کرد و می‌گفت: با این مقدار حقوق «صرف نمی‌کند». می‌خواست با رئیسش درمورد حقوق

آخر هفته با دو کارگاه

سردرگمی موضوعی است که گه گاهی با آن سروکله می‌زنیم. دورانی که نمی‌دانم‌ها بیشتر از می‌دانم‌هاست. پر از تردید است و اگر حواسمان نباشد و آگاهانه رفتار نکنیم، می‌تواند مخرب باشد. اما ماهیت این دوران، تخریب نیست و برعکس فرصتی است برای یادگیری از خویش. دوران گیجی و سردرگمی، معمولاً

6 دیدگاه ثبت شده، نظر تو چیه؟

  1. خیلی جالبه الان مدتی که دارم این متن رو میخونم بارها و بارها ومتوجه شدم که چقدر از این واژه ها دورم حتی در رابطه با کسانی که برام ارزش دارن و دوستشون دارم، ۳ یا۴روزی میشه که تصمیم گرفتم از این واژه ها برای بیان احساس درونیم به این افراد تو پیامهام استفاده کنم و شایدم به مرور در کلامم،ممنونم آیدین جان از به اشتراک گذاشتن دیدگاهت

  2. تأکید همیشگی ما در کارگاه های ویرایش و درست نویسی بر همین است که گفتی: حرمت واژه ها را پاس بداریم تا روحمان آشفته نشود.
    مبحث مهم «کلیشه» را نیز با هدف حساس شدن ذهن به واژه هایی مطرح می کنیم که ثابت و تکراری و بی رویه در زبان نوشتار و گفتار به کار می بریم.

    1. بله کاملاً. من هم نکاتی درمورد استفاده تکراری یا نامناسب از کلمات را از کارگاه به یاد دارم. و سعی می کنم ساده (از دل نویسی) را تمرین کنم.

  3. جالبه همیشه فکر میکردم مشکل از منه که با یه سری از کلمات زمانی که ازدرونم نجوشه و مجبور به گفتنش بشم مشکل دارم
    دوست دارم انچه را که بیان میکنم واقعا چیزی باشد از درون من نه صرفا چون آداب اجتماعی اینطور است انها را تقلید کنم
    من حتی با کلمه حداحافظی هم مشکل دارم دوست دارم این کلمه را واقعا برای کسانی که از ته دلم میخوام خدا مراقبشان باشد و مشکلی برایشان پیش نیاید استفاده کنم با دیدن این نوشته به افکارم دلگرم شدم
    ممنون

دیدگاهت را بنویس

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *