این روزها انتخاب کار سختتری شده است. در هر زمینهای، دنیایی از انتخاب مقابلمان گذاشته میشود. فرقی نمیکند کالا باشد یا خدمات. حتی انتخاب کارهای انسانی هم دشوار شده است! آنقدر مؤسسهٔ خیریه و حمایتی وجود دارد که یافتن یکی از آنها مطابق ارزشهای شخصی، کار دشواری است.
اما برای چه انتخاب میکنیم؟
- انتخاب برای شغل؛
- انتخاب برای منزل جدید؛
- انتخاب برای روش یادگیری زبان؛
- انتخاب برای خرید موبایل؛
- انتخاب برای یادگیری مهارت جدید؛
- انتخاب برای روابط اجتماعی؛
- و انواع دیگر
برای هر چیزی گسترهای از انتخاب مقابلمان گذاشته میشود که در آخر روش برگزیدن بر اساس منابع خودمان است. یکی از منابع پول، انرژی یا زمان. بهنوعی بر اساس اولویتی که:
- چه مقدار بودجه داریم؟
- چه مقدار انرژی میگذاریم؟
- یا برای یافتنش چقدر زمان میگذاریم؟
ولی گاهی در شرایطی قرار میگیریم که انتخاب گیجکننده میشود. نمیتوان بهراحتی بر اساس یکی از منابع به انتخاب واحدی رسید. در این مواقع میتوان از روش معکوس به انتخاب رسید.
یعنی بهجای انتخاب، حذف کرد. حذف گزینههایی که اولویت ندارند و بیشتر مانع انتخاب هستند تا راهگشای آن باشند.
از حذف تا انتخاب
اولین قدم برای ساخت زندگی موردعلاقه، از حذف قسمتهایی که نمیخواهی آغاز میشود.
– جاشوا بِکِر
من هم مسیر حذف تا انتخاب را از خود شروع کردهام. از چیزهایی که در روز، هفته یا بهصورت پراکنده دنبال میکنم. برای کارهایی که:
- مدام در ذهنم است و توجه میگیرد؛
- هرازگاهی زمان طلب میکند؛
- فقط هست. نه وقتی به آن اختصاص داده میشود و نه از لیست علاقهها حذف میشود.
از خودم میپرسم که چرا این کارها را انجام میدهم. چرا اینجا مینویسم، چرا نوشتههای دیگران را میخوانم یا چرا هنوز کارهایی انجام میدهم که آنچنان در کیفیت زندگیام تغییر ایجاد نمیکند.
میپرسم که آیا اجباری در انجام آنها دارم؟ آیا به آنها عادت کردهام یا اینکه انتخاب دیگری ندارم؟
هر انتخابی، تفاوتی ایجاد میکند
مدتی پیش متوجه شدم که بخشی از انرژی روزمرهام صرف کارها یا فعالیتهایی میشود که برایم آنچنان اهمیت ندارد. نه اینکه اصلاً مهم نباشد. درواقع در ناخودآگاه به آن علاقه دارم ولی تأثیری در کیفیت زندگی ندارد برعکس بر کمیت زندگی و وقت تأثیرگذار است.
در شرایطی که انجام کاری مستقیم بر کمیت زندگی تأثیر میگذارد، زمان بازنگری آن است. اگر نگاه بر بهبود کیفیت زندگی باشد، هر کاری میتواند هماهنگ باکیفیت شود و نه کمیت.
چند وقت پیش مطلبی از نویسندههای موردعلاقهام میخواندم. متوجه شدم بااینکه چندساعتی از انتشار آن نمیگذرد، عدهای دیدگاهشان را دربارهٔ آن موضوع ابراز کردهاند.
یادم آمد که در سال گذشته فقط چند باری در سایتهای مختلف نظر دادهام. بااینکه هم موضوع آنها برایم جالب بود و هم دربارهٔ آن نظر داشتم ولی بدون نوشتن کلمهای ازآنجا گذر کردم.
از خودم پرسیدم که ممکن است آنقدر هم که فکر میکردم به موضوع علاقه ندارم. یا در حال حاضر اولویتی در زندگی من ندارد. شاید زمان رها کردن است. شاید خواندن، دیدن یا شنیدن مطالبی برایم عادت شده است.
در فکر این موضوع بودم که مدتی است این روند طبیعی رخداده است. چند وقتی است مانند سابق نه میخوانم، نه گوش میدهم و نه میبینم. میخواهم کمی به ورودیهایم استراحت دهم. گوش و چشم و مغز هم نیاز به استراحت دارند.
متوجه شدم که در حال حاضر حتی شنیدن موسیقی هم آنچنان برایم لذتبخش نیست. پیشتر نیز چنین احساسی داشتهام و چارهاش روزهٔ شنیدن بود. برای چند روز هیچ نوع موسیقی، کتاب صوتی یا پادکستی گوش نمیدهم.
بعدازآن، کمکم میل به موسیقی بازمیگردد.
هر انتخابی، تفاوتی ایجاد میکند. اگر در کیفیت نباشد، در کمیت خواهد بود. اگر بر کیفیت باشد، در میزان رضایت، خوشحالی و آرامش قابللمس است. اگر بر کمیت باشد، در پول، انرژی و زمان تأثیر میگذارد.
گاهی به «کاچی به از هیچی» قانع میشویم. فکر میکنیم که بودنش بهتر از نبودش است؛ اما در بیشتر مواقع اینچنین نیست و کاملاً برعکس است.
- کاری نکردن بهتر از کار بیهوده کردن است؛
- استراحت کردن بهتر از دوندگی بیهدف است؛
- لذت بردن از لحظه بهتر از اتلاف وقت است.
انتخاب برای ساخت زندگی موردعلاقه
ساختن زندگی موردعلاقه از هردو روش امکانپذیر است. اگر از حذف آنهایی که علاقه نداری، شروع کنی، درنهایت آنهایی که علاقه داری باقی میماند.
میتوانی از همینجا شروع کنی. چرا این نوشته را میخوانی؟ آیا اولین بار است که به این سایت آمدهای یا از قبل مطالب را دنبال میکنی؟ چرا خواندن این مطالب برایت مهم است؟ آیا اصلاً مهم است یا به آن عادت کردهای؟
اگر مهم نیست که باید از خودت بپرسی چرا هنوز به خواندن آن ادامه میدهم. ولی اگر مهم است، باید توجه کنی که اهمیت نوشتهها و پیشنهادها چطور در زندگیات تأثیر دارد؟
چه تغییری داشته؟ اهمیت چه چیزهایی را در زندگی پررنگتر کرده است و کدام را کمرنگتر؟
پیشنهاد
بهتر از قبل از انجام کاری، دلیلش را از خودت بپرسی. در این مطلب کلی پرسش مطرحشده است. ممکن است پاسخ دادن به یک یا چند پرسش، وضوح بیشتری برای سال جدیدت داشته باشد. برای جمعبندی پرسشها را در زیر دوباره مینویسم.
- آیا اجباری در انجام کارهایم دارم؟
- آیا به انجام کارها عادت کردهام؟
- آیا انتخاب دیگری برای فعالیتهای روزانه دارم؟
- کارهای روزمره چه تأثیری در کیفیت زندگیام دارد؟
- چقدر به کارهایی که انجام میدهم، علاقه دارم؟