ازآنجاییکه این روزها اتفاقات بسیاری در اطرافم میگذرد، بسیار درگیر انرژی غالب جامعه شدهام و مسیر زندگی کردنم مختل شده است.
متوجه شدهام که من نیز از اطرافیان و شرایط آنها بسیار تأثیر میگیرم. این هم شاید ویژگی افراد حساس یا به توصیف دیگران شامل افراد تأثیرگذار باشد؛ یعنی هرچه میزان تأثیرگذاریات بیشتر باشد، به همان اندازه احتمال تأثیرپذیر بودنت نیز وجود دارد. البته اینیک تئوری است که این روزها در سرم میچرخد.
بخشی از این تأثیرپذیری و اخلال درروند زندگی، غیرمستقیم و توسط اخبار است. خبرهایی که ماهیتشان مثبت نیست و بسته به اهمیت و فراگیری آن در شبکههای اجتماعی و جامعه نیز پخش میشود و تأثیر میگذارد. دنبال کردن اخبار (بهخصوص سیاسی) را سالهاست که دنبال نمیکنم و این روزها ورودیهای خبری من به چند کانال تلگرام محدودشده است؛ اما بااینحال، کمیت خواندن خبرهای ناخوشایند در کیفیت زندگیام بسیار تأثیر گذاشته است.
ریشهیابی مشکل
برای این مشکل نیز باید راهحلی پیدا کنم. یا اینکه خود را از مواجه با اخبار و مشکلات اینسو و آنسو ایزوله کنم یا شدت آسیبپذیری خود را کم یا حذف کنم.
به نظر اولی شدنی نباشد. حتی اگر اخبار هم نخوانم، نشنوم یا نبینم، بازهم در اینطرف و آنطرف و از زبان اینوآن خواهم شنید. حتی اگر این را هم کنترل کنم و نشنیده بگیرم، نمیتوانم بازخورد افراد یا فضاهایی که با آن در تعامل هستم را نادیده بگیرم. بازخوردهایی از شبکههای [غیر]اجتماعی بگیر تا رانندهٔ اسنپ و تعمیرکار ماشین.
حذف آسیبپذیری هم که ممکن نیست. تا زمانی که موهبت یا چالش انسان بودن را با خود حمل میکنم، همواره نسبت به حسهای خوشایند و ناخوشایند، بالا و پایین خواهم رفت.
پس میماند کاستن تأثیرپذیری از جریانهای ناخوشایند در اطراف و این پرسش که چطور میتوان آن را کنترل کرد؟
بخشی از پرسش این است که آیا من بخشی از راهحل هستم یا مشکل؟
ممکن است در شرایطی، در جایگاه هیچکدام هم باشیم.
یعنی نه بتوانیم مشکلی را برای کسی حل کرده یا سنگی از مقابلش برداریم. از طرفی هم مستقیم در به وجود آمدن مشکل نقشی نداشته باشیم. (هرچند که ممکن است بیتوجهی به حل موضوع، بخشی از پدیدار شدن یا دستکم ادامهدار بودن مشکل نیز باشد.)
خب، در این شرایط چهکاری میشود انجام داد؟
منظورم در شرایطی که نه کاری برای رفع مشکل از من برمیآید و نه راهحلی برای آن موضوع میتوانم پیشنهاد کنم؟
گزینههای موجود: همدردی یا همدلی
بازهم در این سطح دو گزینه مقابلم است.
یک؛ راحتترین راه را انتخاب کنم و با آسیب دیدگان مشکل ابراز همدردی (دلسوزی) کنم و خود را در غم یا مشکل آنها شریک کنم.
دو؛ سعی کنم موضوع را درک کنم و آن را بر اساس دیدگاه خودم و از زاویهٔ دیگری بنگرم تا یادگیریهای دشوار و سخت آن را از زندگی بیاموزم. در این شرایط برای درک ماجرا، نیاز به همدلی دارم.
راه یک همان راهی است که این روزها درگیرش هستم و مدتهاست که بهعنوان مسیر پیشفرض در ذهنم وجود دارد. مدتی با افرادی که مستقیم با آنها در ارتباط نیستم، همدردی میکنم و به ناراحتی خود میافزایم. دستآخر نه کمکی به آن شخص کرده و نه خود توانستهام جریان زندگی را ادامه دهم.
میماند راه دوم.
روشی که با همدلی است. مدلی که مشکل را میبیند و بخشهای مثبت و آموزندهٔ آن را نیز یادآور میشود. رویکردی که بیشتر نظارهگر (همانند طبیعت) است تا لزوماً فاعل یا مفعول.
همدلی سطح بالایی از توجه به دیگران است. جایگاهی است که برعکس همدردی، دلها را به یکدیگر نزدیکتر میکند تا دردها را.
زمانی که دلها به یکدیگر نزدیک شد، خودبهخود دردها نیز کمتر میشود و از پس آن زخمها نیز التیام مییابد.
با همدلی، امید به آینده، اعتماد به جریان زندگی و زمانبندی رویدادها و تکامل در رشد و آگاهی، همراه میشود.
پیشنهاد
البته اینیک انتخاب شخصی است و هرکسی بنا به توان و مهارتهایش میتواند جور دیگری با سختی و مشکلات محیطی تعامل کند؛ اما ازاینپس انتخاب من همدلی خواهد بود.
این را برای آن نوشتم که شاید مسائل مختلف، درد و ناراحتیهایی که این روزها تعدادشان اصلاً کم نیست، روی تو نیز تأثیر مخرب داشته و ازآنچه میتوانی و باید بسازی، غافل شدهای.
این نوشته را به این دلیل نوشتهام که شاید برای تو نیز این انتخابها یادآوری شود و ممکن است بخواهی بهجای همدردی، همدلی را انتخاب کنی و از امروز بیشتر با همکارت، رانندهٔ اسنپ یا زلزلهزدهٔ رنجدیده، همدلی کنی.
همدلی کنی بدون آنکه مسیر و مسئولیت خودت را فراموش کنی. چهبسا که با انجام آنچه به آن متعهد هستی، ممکن است بسیاری از مشکلات فعلی را دیگر نبینیم و نشنویم.
امید به آن روز.
دوست دارم رویکرد تو را در مواجه با شرایط ناخوشایند این روزها بشنوم. اگر روشی داری که دیگران هم میتوانند از آن استفاده کنند، لطفاً بگو.
4 Responses
تمام مطالبی که می نویسید اینقدر عالی و خوبه که من از اون ها پرینت می گیرم
خیلی سپاسگزارم
خوشحالم.
ممنون از توجهتون.
از صبح امروز حداقل ۲۰ تا از مطالب رو خوندم ازت ممنونم و جالبه برام که دغدغه های امروز من مطالبی بوده که ۴ سال پیش برای شما مهم بوده
خوشحالم که مطالب برای تو هم جالبه و امیدوارم لذت ببری.