چطور می‌توان رها کردن را تمرین کرد؟

در شرایط مختلف ناراحتی و سردرگمی، به رها کردن تشویق می‌شویم، اما واقعاً رها کردن یعنی چه؟ این مقاله به شما می‌آموزد که چگونه می‌توانید با تغییر زاویه دید و پرسش‌های مناسب، از مشکلات و ناراحتی‌ها رها شوید. فراموشی و رها کردن دو مفهوم متفاوت هستند و درک این تفاوت می‌تواند به شما کمک کند تا زندگی بهتری داشته باشید. بیایید با هم به دنیای رها کردن و یادگیری از زندگی بپردازیم و دریابیم که چگونه می‌توانیم از تجربیات خود بهره‌برداری کنیم.

در شرایط مختلفِ ناراحتی، غم و انواع سردرگمی، به رها کردن تشویق می‌شویم. می‌گویند «رها کن»، «در زمان حل می‌شود» و «در توان ما نیست».

گاهی در جواب می‌گوییم:

  • (در این شرایط) چطور رها کنم؟
  • توانایی‌اش را ندارم!
  • این موضوع را نمی‌شود رها کرد.

رها کردن چیست؟

واقعاً رها کردن یعنی چه؟

رها کردن یعنی برداشتن تمرکز از مسئله، مشکل یا ناراحتی.

گاهی آن‌قدر به مشکلی گیر می‌کنیم که حتی نمی‌توانیم خود را از آن رها کنیم؛ مانند ماهی که به قلاب گیرکرده و برای نجات خود در تقلاست.

زمانی که ما نیز گرفتار مسئله‌ای می‌شویم، ناخودآگاه به آن موضوع قلاب می‌زنیم و با حرکت آن بالا و پایین می‌شویم و رویهٔ زندگی‌مان مختل می‌شود. چراکه فکر می‌کنیم تمام زندگی، حیات و خوشحالی ما درگرو آن است و تا زمانی که «حل» نشود، چیزی بهبود نمی‌یابد.

بارها و بارها دیده‌ایم که مشکل و آن شرایط ناخوشایند، زمانی که احتمالش را نمی‌دادیم، حل‌شده و از آن خاطره‌ای بیش نمانده است.

«این نیز می‌گذرد.»

  • چطور می‌شود این جمله را به مهارت تبدیل کرد؟
  • چطور می‌توان یادگرفتنی‌ها را آموخت و مابقی را رها کرد؟
  • چطور می‌توان بدون حواس‌پرتی و مشغول شدن، خود را از ناراحتی رها کنیم؟

یادگیری از زندگی و تفاوتش با آموزش در مدرسه

زندگی به معنای واقعی معلم است. او برای بسیاری، سخت‌گیر و برای عده‌ای بامحبت و سخاوتمند به نظر می‌آید. ولی برای هردو دسته همان معلم است. او همواره می‌آموزد. بی قضاوت، بدون اولویت‌بندی و با استمرار. عده‌ای یاد می‌گیرند و به مسیر خود ادامه می‌دهند و عده‌ای نیاز به یادگیری و تغییر خود نمی‌بینند و همچنان اندر خم یک کوچه می‌مانند.

هنوز نمی‌دانم چرا در زمان مدرسه درس‌ها را حفظ می‌کردیم.

  • چرا شعر حفظ می‌کردیم؟
  • چرا فرمول‌های پیچیدهٔ ریاضی و فیزیک را با سختی به خاطر می‌سپردیم؟
  • چرا تاریخ و جغرافیا را نیز…؟

در تعجبم که چرا هر چیزی را حفظ می‌کردیم و چرا پس از گذشت سال‌ها، حتی یک‌بار هم به هیچ‌کدامش رجوع نکرده‌ایم تا بلکه مروری شود و در خاطرمان بماند.

آن زمان می‌پرسیدم که چرا فرمول، شعر یا گذشتهٔ تاریخی‌مان را حفظ می‌کنیم؟ معلم‌ها هم پاسخ قانع‌کننده‌ای نداشتند و می‌گفتند «یک روزی متوجه می‌شوی.»

اما هنوز متوجه نشده‌ام و آن روز فرانرسیده است.

در حال حاضر به دایرهٔ وسیعی از موضوع‌های مختلف علاقه‌مندم. حتی آن‌هایی که آن زمان برایم غیرقابل‌تحمل بود. ریاضی، فیزیک، تاریخ، جغرافیا، ادبیات فارسی، هنر و هر آنچه در آن دوران دلیل یادگیری و کاربردش را نمی‌دانستم و نگفته بودند.

اما حال فهمیده‌ام که:

  • ریاضی؛ همان زبان طبیعت است.
  • فیزیک؛ قوانین دنیای ماست.
  • تاریخ؛ گذشته کوتاه ما انسان‌هاست.
  • جغرافیا؛ تأثیر ما بر طبیعت است.
  • ادبیات فارسی؛ مهارت ارتباطمان با دیگران است.
  • هنر؛ درک، خلق و لذت از زیبایی‌هاست.

به‌هرحال. درس‌هایی که در دوران مدرسه خوانده‌ایم، حفظ کرده‌ایم و یاد گرفته‌ایم، همگی دریچه‌ای است برای آشنایی با پیرامون خودمان. البته کیفیت درس‌های آموخته‌شده با آنچه زندگی می‌آموزد، تفاوت دارد و روش ارائهٔ آن نیز متغیر است.

درس یادگرفتنی را نمی‌شود حفظ کرد و زمانی که یکی را آموختیم، دیگری معنی می‌دهد.

این همان چیزی است که زندگی می‌خواهد به ما بیاموزد. نمی‌توان روشی را حفظ کرد تا آن را برای امروز و فردا و در هر شرایطی استفاده کرد.

زندگی به‌طور حیرت‌آوری ما را به سمت تعالی پیش می‌برد و میان هیچ‌کسی فرق نمی‌گذارد. او این کار را از طریق فرصت تجربه کردن و یادگیری از آن میسر می‌کند. برای هرکسی فرصتی مقابلش می‌گذارد و مطمئن می‌شود که او یاد گرفته است.

خواهی بردار، نمی‌خواهی رد شو!

رویکرد اولیه به هرکدام از درس‌های زندگی این‌گونه است. می‌توانی انتخاب کنی ولی در بطن آن اجباری نهفته است. ممکن است تصمیم بگیری که زمان یادگیری نیست. ممکن است حوصلهٔ تجربه کردنش را نداشته باشی و یا حتی درک کافی از درس‌های نهفتهٔ آن را.

ازاین‌رو زمان یادگیری را عقب می‌اندازی ولی به‌هرحال باید آن را بیاموزی. البته که یادگیری در لحظه راحت‌تر است.

شرایطی که مقابلت قرارگرفته، خواه خوشایند و لذت‌بخش یا ناخوشایند و تلخ، درنهایت برای توست. بهتر است آن را با جان‌ودل قبول کرد و برای فرصت یادگیری و آگاهی از آن شکرگزاری کرد.

تفاوت فراموش کردن با رها کردن

فراموشی، پاک کردن حافظه نیست، بلکه انکار آن چیزی‌ست که درون ما زندگی می‌کند. گاهی سعی می‌کنیم با نادیده‌ گرفتن یک خاطره یا احساس، وانمود کنیم که تمام شده، اما آنچه فراموش نشده، از گوشه‌ای دیگر بازمی‌گردد؛ در واکنش‌ها، در خواب‌ها، در لحظه‌هایی که انتظارش را نداریم.

اما رها کردن، دعوتی‌ست به دیدن، پذیرفتن، و اجازه دادن.
رها کردن یعنی بپذیری که آن (موضوع، باور یا رابطه) تجربه بوده، اثر گذاشته، و حالا دیگر لازم نیست آن را با خودت حمل کنی. نه به‌خاطر بی‌اهمیت بودنش، بلکه به‌خاطر ارزشی که داده و رفته.

فراموش کردن گاهی یک دفاع است.
رها کردن، یک انتخاب آگاهانه است.

تصویری شماتیک از فردی که بین دو مسیر پله ایستاده است. سمت راست "رها کردن" (به رنگ سبز) به معنی پذیرش و اجازه دادن به رفتن برای رشد و آرامش، و سمت چپ "فراموش کردن" (به رنگ قرمز) به عنوان یک مکانیسم دفاعی برای اجتناب از درد یا ناراحتی. بالای تصویر عنوان "چگونه با خاطرات و احساسات گذشته برخورد کنیم؟" نوشته شده است.

رها کردن؛ آنچه بیشترمان به تمرین آن نیازداریم

زندگی از اینکه ما بی‌نهایت امکان را نادیده بگیریم و تنها به گزینه‌ای که مقابلمان است توجه کنیم، آن‌چنان رضایت ندارد. او می‌خواهد توانایی ما را گسترش دهد و دیدمان را وسیع کند.

برای رهایی از این شرایط، ممکن است چند پیشنهاد زیر راهگشا باشد:

تغییر پرسش؛ از «چرا» به «چه»

گاهی پرسش متناسب می‌تواند دیدگاه جدید و اطلاعات بیشتری از شرایط فراهم کند.

در بیشتر مواقع پرسش‌های «چرایی» راهگشا نیست. بدین دلیل که در پی این‌گونه پرسش‌ها، به دنبال دلیل می‌گردیم و ازآنجایی‌که ممکن است اطلاعات کمی از تمام ابعاد موضوع داشته باشیم، نمی‌توان تحلیل درستی از شرایط داشت. ازاین‌رو پرسش‌هایی که با چرا آغاز می‌شوند، اغلب گمراه‌کننده‌اند.

ولی پرسش‌های «چه» معمولاً راهگشا و آموزنده‌اند. در هر شرایطی می‌توان پرسش را چرخاند و آن را طوری از خود بپرسیم که بتوان از آن آموخت.

مثلاً به‌جای «چرا این‌طور شد؟»

می‌توان پرسید: «چه درسی در این شرایط برایم نهفته است؟»

تغییر زاویه دید

تا زمانی که همچنان با یک دیدگاه به مسئله دقت کنیم، نکته‌ای تغییر نمی‌کند.

گاهی می‌توان به‌جای تحلیل چندباره، سعی کنیم تا مسئله را از نگاه دیگری بنگریم. حتماً لازم نیست که آن را با شخص دیگری در میان گذاشت، گاهی حتی می‌توان در ذهن خود با شخص قابل‌اعتماد و خردمندی صحبت کرد و دیدگاه او را جویا شد. درواقع با این روش به خرد نهفتهٔ درونمان دسترسی میابیم.

کوچک نمایی

گاهی مشکل و دشواری‌های زندگی آن‌چنان برایمان بزرگ است که توانایی عبور و رها کردنش را از دست می‌دهیم. در این شرایط حتی یادگیری زبان انگلیسی، ترک سیگار یا بسیاری مشکل‌های مختلف، آن‌چنان بزرگ است که به نظر دست‌نیافتنی است.

در این شرایط می‌توان از پایین به بالا حرکت کنیم و همواره به ابعاد مشکل و خودمان بنگریم؟

چه چیز تغییر کرده و چه چیز ثابت مانده؟

چه میزان از اهمیت یا دشواری آن کاسته یا افزوده‌شده؟

پرسش‌های پرتکرار دربارهٔ رها کردن

۱. چرا رها کردن انقدر سخت است؟
رها کردن اغلب به این دلیل دشوار است که با حس کنترل، هویت یا امید به تغییر گره خورده. ما به روابط، باورها یا شرایطی وابسته می‌شویم که شاید دیگر به نفع‌مان نباشند، اما رها کردنشان به معنای پذیرش یک خلأ یا عدم قطعیت است.

۲. آیا رها کردن یعنی تسلیم شدن؟
خیر. رها کردن به معنای رها کردن کنترل توهمی یا مبارزه بی‌ثمر است، نه تسلیم در برابر زندگی. این یک حرکت آگاهانه برای باز کردن فضای جدید درون ماست.

۳. چه زمانی باید چیزی را رها کرد؟
زمانی که آن چیز دیگر رشد، آرامش یا معنا برایت به همراه ندارد. وقتی که تکرار تجربهٔ آن، باعث درد، خشم یا احساس پوچی می‌شود.

۴. چطور می‌توان تمرین رها کردن را آغاز کرد؟
می‌توان با آگاهی از احساسات شروع کرد. بنویس چه چیزی را نگه داشته‌ای و چرا. سپس به خودت اجازه بده آن را بدون قضاوت ببینی و از خودت بپرسی: «آیا این [عادت، باور، رابطه یا…] هنوز برای من مناسب است؟»

۵. آیا رها کردن با فراموش کردن یکی است؟
نه. فراموشی یعنی نادیده گرفتن، در حالی که رها کردن یعنی دیدن، پذیرفتن و اجازه دادن به رفتن. رها کردن مستلزم حضور ذهن و پذیرش کامل است.

تصویر آیدین حبیبی
آیدین حبیبی
گاهی زندگی ما را از خودِ درون‌مان دور می‌کند. من اینجا هستم تا در فضایی امن و بدون قضاوت، همراهت باشم برای بازنگری، وضوح ذهنی، و شروعی تازه.اگر در جستجوی آرامش و مسیر تازه‌ای هستی، خوشحال می‌شوم همراهت باشم. درخواست جلسهٔ کوچینگ

نوشته‌هایی برای تأمل بیشتر

فیلم واگرا

پیشنهاد فیلم: واگرا (هزینۀ متفاوت بودن)

فیلم‌ها از چند نظر برای من جالب‌اند. بازی، کیفیت ساخت، تصویر و پیغامی که منتقل می‌کنند. اغلب هم فیلم‌ها را به یکی از دلایل گفته‌شده نگاه می‌کنم. سعی می‌کنم فیلم‌هایی را در اینجا معرفی کنم که غالباً پیغامی داشته و به محتوای نوشته‌های «قدم زدن در باغ عدن» نزدیک باشند.

آیدین حبیبی در کافه

یک‌سال گذشت

این روزها، دقیقاً یک‌سال از آن دوران می‌گذرد و واقعیتی که امروز تجربه می‌کنم، بسیار متفاوت است.دقیقاً از همان دوران و بعد از شهریور گذشته، دیگر کارگاهی نداشتم. برای چندماه اول که اصلاً سایت هم نداشتم و قطعاً جلسهٔ آنلاینی هم نبود.

مردی در حالی که به منظره شهر نگاه می‌کند آرامش پیدا می‌کند

موهبت‌ها و چالش‌های فرد بسیار حساس

آیا شما فردی با حساسیت بالا هستید؟ ۱۵ تا ۲۰ درصد مردم دنیا از جمله خود من، از این دسته هستند. درک و شناخت این ویژگی تغییر شگرفی در زندگی من ایجاد‌کرده‌است. ویژگی‌های افراد بسیار حساس آیا هیچ‌کدام ازاین خصوصیات را در خودت می‌بینی؟ مهم است بدانی که حساسیت بالا

9 دیدگاه ثبت شده، نظر تو چیه؟

    1. ممنون برای نوشته‌ی خوبتان. خواستم تجربه‌ی شخصی‌ام در این مورد را به اشتراک بگذارم:
      روشی که من برای حل و فصل مسائل استفاده می‌کنم، روش تحلیل «استخوان ماهی» یا «fish bone analysis»است. حقیقت اینه که وجه اشتراک این روش با راهکار شما بسیار است: طی تجزیه و تحلیل مسائل، نقطه تمرکز پرسش «از چرا به چه» تغییر می‌کند و حاصل این تحلیل، دستیابی به ابعاد مختلف موضوع و کمک به «تغییر زاویه دید» است.

  1. سلام سلام این متن تون عالی بود عالی
    حرف نداشت ممنونم ازتون
    انگار داشت باهام حرف میزد اینقدر قشنگ بود
    تنها چیزی که میتونم بگم این هست که امیدوارم همیشه دلتون شاد و تنتون سالم و آرامش مهمون همیشگی وجودتون…..

  2. با عرض سلام
    سپاسگزارم از مطلب زیبای شما.
    در واقع رها کردن مسائل نیازمند زمان هست نه فقط برای یک یا چند موضوع حتی مسائل حاشیه ای زندگی که گاهی انسان ها بی دلیل گرفتار می شوند. البته رها کردن کاملا به خود درون ما انسان ها و وابستگی های کوچک و بزرگ به خیلی از مسائل و اشخاص و دیگر جنبه ها وابسته هست و نیازمند خود شناسی دقیق می باشد، به خصوص زمانی که ریشه یابی شود و مبدا رو شناسایی کنیم می توانیم رهاسازی پیوسته تر و بهتری را داشته باشیم. برای مثال خانواده ای که با کوچکترین مسئله واکنش های بسیاری نشان می دهند و موضوع را بسط می دهند به احتمال زیاد رها سازی از دغدغه ها برای یک فرد از خانواده که خواستار اون هست کار چندان راحتی نیست چرا که این فرد هر چند به امورات خود بپردازد و مسئله را هضم کرده باشد و در حال رهاسازی باشد، دیگران با یادآوری سبب بال و پر دادن به مسئله خواهند شد پس در اینجا خانواده یک ریشه ای هست که باید شناسایی شود و در ذهن توضیحی منطقی در مورد آن برای خود دهیم و به دنبال رشد خود باشیم چرا که رسیدن به کمال و رشد انسانی یعنی رهاسازی و پاکسازی.

دیدگاهت را بنویس

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *