وقتی پای کمالگرایی یا فرد کمالگرا به میان میآید، ناخودآگاه تصویر کسی در ذهن نقش میبندد که همه کارش متناسب و دقیق است. هرآنچه میداند و هرچه انجام میدهد، منظم است و به بهترین شکل ممکن آن را انجام میدهد. برعکس زمانی که به واقعبینی فکر میکنیم، انگار باید همه چیز تلخ باشد. انگار واقعیت مانند همان مثل معروف، همیشه «تلخ» است.
اما آیا کمالگرایی آنچنان که میپنداریم، ویژگی مثبتی است و برعکس واقعبین بودن ما را فردی تلخ و منفی نمایان میکند؟
در فرهنگ ما مثالهای بسیاری برای هردو رویکرد وجود دارد. مثل «سنگ بزرگ علامت نزدن است». مفهوم همان انجام کاری بزرگ و بینظیر است که بیشتر فکرکردن و رؤیاپردازی آن شدنی است تا خود کار.
در مقابل افراد کمالگرا، واقعبینانی هستند که خود را «رُک» مینامند و حقیقت «تلخ» را مدام مانند سیلی به صورت کمالگرایان میزنند. اینها حقیقت را اینگونه دریافتند. تلخ و ناجوانمرد!