ماجرای یک تصمیم؛ بخش اول: شناسایی الگوهای رفتاری

این نوشته، بخش دومی با عنوان «معجزهٔ مرگ» دارد. دیروز متوجه شدم که مدتیاست سعی میکنم کاری را انجامدهم و بیشتر از آنکه اقدامیکنم، بهقولی گوشهٔ ذهنم نگهمیدارم. این زمان برای دوهفته اخیر بههمین شکل بوده ولی حواسم بهش جمعنشده بود. البته دقت که میکنم متوجه میشوم این از آن دسته کارها بود که نیاز به همکاری […]