کمک به خود میبایست مقدمتر از کمک به دیگران باشد. حتی در مواردی که ممکن است آن کمک از بهشت باشد.
– موارجی دسایی
توضیح: در این نوشته قصد من جمعبندی به نگاه کمککردن از دیدگاه اجتماعی آن است و نه بحث روانشناختی آن و تلاشم بیشتر مروری بر دلایل کمککردن فردی است تا نگاه علمی بر این مسئله. ولی سعی کردم که از منابع علمی جامعهشناسی و روانشناسی اجتماعی نیز کمک بگیرم.
تا به حال چندبار شده که در خیابان کسی آدرسی از شما بپرسد؟
چندبار شده که شخص دیگری بدون دعوت بهجای شما پاسخ داده؟
برای من که بسیار اتفاق افتاده. معمولا اگر درنگی در پاسخ کنم تا آدرس یا جواب پرسش را آماده کنم، شخص دیگری میپرد و جواب میدهد. مثلاً:
- چندروز پیش، شخصی وسط خیابان در مورد ساختمانی از من سئوالی کرد. آدرس آنقدر گنگ بود که نیاز بود دقیقتر از خودش سئوال کنم. در همین حین پسر جوانی که کنارش بود، دستش را به سمت پرسشکننده برد، طوری که انگار چیزی میخواهد. اینکار آنقدر عجیب بود که فکرکردم این دو باهم هستند. بهمحض اینکه مرد کاغذی که آدرس روی آن نوشته شدهبود را درآورد، پسر جوان دیگر کاغذ را غاپید تا جواب دهد. مرد آدرس پرسنده، از من تشکر کرد و با پسر جوانی که برای کمک تلاش میکرد، مشغول صحبت شد. من هم متعجب بهراه خودم ادامه دادم.
این یکی از موارد «کمککردن» که برای من اتفاق افتاده و احتمالاً برای عدهای از شما تازگی ندارد.
بهنظر شما در جامعۀ ما علاقۀ ویژهای برای کمککردن به همنوع وجود دارد؟
میتواند اینطور باشد ولی بهگمانم، نه! نه در جامعۀ ما و نه در جوامع دیگر، کمککردن فقط به خود شخص است تا کمکگیرنده. توضیح میدهم چرا.
مواردی وجود دارد که درخواست کمک میکنید ولی کسی حاضر به مدد نیست. در موارد دیگر، نیازی به کمک ندارید، یا ترجیح میدهید که اول سعی خود را بکنید، ولی دستهای غیب برای یاری رساندن (از نگاه خودشان) به سمت شما دراز میشود. درصورتی هم که کمک آنها را رد کنید، با خشونت و بیمهری آنها روبرو میشوید.
دلیل این نوع کمک چیست؟
ما به چند دلیل به دیگران کمک میکنیم:
- شخص «نیازمند کمک» (از نگاه کمککننده) یادآور فردی در گذشته شما میشود.
اغلب ما جذب شخصیتهای آشنا میشویم. اگر پدر مستبد، یا مادر کنترلکننده داشتهایم، با اینکه این شخصیتها یادآور شرایط تلخ میشوند، ولی اغلب جذب آن شخصیتها میشویم و پس از آن در جهت تغییر آنها، طوریکه ما میخواهیم تلاش میکنیم. از اینرو حاضریم به اینگونه افراد کمک کنیم. - شما نقش «نجاتدهنده» را دوست دارید.
مواقعی زیادی هست که کمککردن به ما احساس خوبی میدهد. تا جایی که بخشی از شخصیت ما را تشکیل میدهد و نبود آن باعث ناخورسندی میگردد. - تمرکز به «هدف» بیشتر از تمرکز به شخص کمکگیرنده است.
ممکن است که بخشی از کمکی که به شریک زندگی، دوست یا فامیل میکنیم برای خوشنود کردن ایشان است که در شما نیز احساس خوبی داشته باشید، ولی در بخش نیمهآگاه، انتظار دارید که فرد کماکان مشکلی برای حلکردن آن داشته باشد.
دلایل اصلی کمککردن بسته به مورد و شخص آن شامل موارد زیر نیز میباشد:
- پاداش (تشکر، شناختهشدن به عنوان انسان خوب در اطرافیان، وجهه اجتماعی و…)
- احساس خوب
- مسئولیت شهروندی
- رهایی از سختیکشیدن افراد
- رهای از مشکلات خود
- عذاب وجدان
راهنمایی از دلایل کمککردن/نکردن آن در جدولی نمایش داده شده است.
طبق تحقیقاتی که انجام شده و دلایلی که در اینجا هم به آنها اشاره شد، متوجه میشویم که ما در اصل تلاش میکنیم تا به خودمان کمککنیم نه فرد دریافتکنندۀ کمک. پس نیاز هست که به این مورد آگاه باشیم. حداقل برای اینکه توقعی از افراد برایمان ایجاد نشود.
بهتراست برای آگاهی بیشتر، قبل از کمککردن چند پرسش زیر را با خود یکبار مرور کنیم:
- دلیل کمککردن من چیست؟
- آیا فرد نیازی به کمک من دارد؟
- چطور میتوانم کمکم را ارائه دهم؟
شما چطور کمک میکنید؟
One Response
استفاده بردم.موفق باشی