از فردا شروع میکنم. برای انجامش انرژی فراوان دارم. میخواهم آن را به کار اصلی خود تبدیل کنم.
آیا این جملهها آشناست؟
تو را نمیدانم ولی من برای بیشتر زندگیام اینطور بودهام. برای انجام کاری انگیزهٔ مثالزدنی در من جاری میشود و ازآنپس دوست دارم هرچه دارم را برای آن بگذارم. این کارها بازههای کوتاه و بلند دارد. برای بعضی از آنها چند روزی انگیزه دارم و تعدادی هم چند سال در اولویتهای انرژی من میماند.
این رویهٔ زندگی من است. برای مدتی باانرژی و انگیزه شروع میکنم و بعد از مدتی آن را رها میکنم.
البته در این چند سال که کار شخصیام را شروع کردهام و تماموقت، کارمند و رئیس خود هستم، سعی میکنم که تنها به انگیزه توجه نکنم.
چرا انگیزه کافی نیست؟
در بسیاری شرایط، انگیزه ماندگار نیست و اگر تنها دلیل انجام کاری، انگیزهٔ آن باشد، نمیشود به ادامهٔ کار امیدوار بود. کلاً کارهایی که فقط بر پایهٔ انگیزهٔ فردی یا جمعی استوار است، چندان پایدار نیست. چراکه تنها دلیل شروع شخصی یا گرد هم آمدن گروهی، انگیزه است.
در این شرایط افراد دورهم جمع نشدهاند تا کاری را پیش ببرند یا مشکلی را حل کنند. آنها تنها برای فعالیتی گرد هم آمدند و گمان میکردند که آن فعالیت بهترین دلیل و مناسبترین گزینه برای استفاده از منابعشان (وقت، انرژی و پول) است.
ولی بعد از مدتی، کافی است که تنها یکی از اعضای گروه بیانگیزه شود و به کاری که انجام میداده، مانند گذشته باور نداشته باشد. از طرفی چون در ابتدا اهمیت کار بر پایهٔ انگیزه شکلگرفته است، بعد از تغییر میزان انگیزه، دلیلی هم برای ادامهاش نمیماند.
هرچقدر که نگهداشتن انگیزهٔ فردی کار راحتی نیست، متعادل کردن انگیزهٔ گروهی دوچندان دشوار است.
در شرایطی که فعالیت شخصی میکنی، تنها مسئولیت و رضایت خودت بر عهدهات است؛ اما اگر با گروهی مشارکت میکنی، بخشی از مسؤولیت همراهی آنها نیز همراه توست.
انگیزه، همراه با نیت
همانطور که گفتم، انگیزهٔ تنها دلیل کافی برای آغاز و انجام کاری نیست.
انگیزه امروز میآید و فردا ممکن است نباشد. امروز ۱۰۰ درصد است ولی فردا بهسختی حتی قوای بلند شدن از تخت است. امروز امیدواری میآفریند ولی فردا تو را ناامید میکند.
ولی ورای انگیزه، داشتن نیت یا دلیلی مهمتر از خودمان است.
منظورم از کار با نیت، کاری است که برای خودت مهم باشد و دلیل انجامش تنها اشتیاق و انگیزهٔ آن نباشد. شاید بگویی بدون انگیزه که نمیتوان کاری را انجام داد. درست است، ممکن است اینطور هم باشد. درواقع من خودم شاگرد همان مکتب هستم. مکتبی که انگیزه را بهعنوان اصل هر کاری قبول میکند و باور دارد که انجام کاری بدون انگیزه ممکن نیست.
اما امروز در این جایگاه ایستادهام و میگویم که انگیزهٔ بدون نیت برای شروع یا ادامهٔ کاری کافی نیست.
بارها شنیدهام افرادی از نداشتن انگیزه شکایت میکنند و نبود آن را دلیل بیمیلی به انجام کاری یا آغاز مسیری میدانند. میگویند که انگیزه و امیدی در زندگی نداریم و همین دلیل ناراحتی یا افسردگیمان است.
اما به نظر من مشکل اصلی نداشتن دغدغه است. دغدغهای که دلیل حرکت شود. دغدغهای که بامعنی باشد و برای دستکم یک نفر دیگر (جز خودمان) کارکرد داشته باشد.
میخواهم بگویم که مشکل اصلی نداشتن انگیزه نیست. چهبسا که ممکن است امروز در کارگاه یا جلسهٔ راهبری با من شرکت کنی و آنقدر انگیزه پیدا کنی که بخواهی از فردا کوه را جابهجا کنی. ولی زمانی که دلیلی برای جابجایی کوه نداشته باشی، بعد از چند روز آن را نیز رها خواهی کرد.
انگیزه یافتن کار دشواری نیست. حتی با یک ویدیوی TED و دیدن تواناییهای نامحدود و خلاقیت افراد میشود انگیزه پیدا کرد.
ولی یافتن دغدغه و نیت برای کار، مهارت مهمی است که هرکسی به آن نیاز دارد. دغدغهای که برای خودش آنقدر مهم باشد تا حاضر شود هرروز و در هر شرایطی انجامش دهد. دغدغهای که دردی را دوا کند و خدمتی به دیگری باشد.
اینجاست که تعریف کار بامعنی پررنگ میشود.
از نگاه من، کاری بامعنی است که برای خودت لذتبخش باشد و برای دیگری قابلاستفاده. آلِن دو باتن، بنیانگذار مدرسهٔ زندگی، ویژگی دیگری نیز اضافه کرده است. او میگوید کاری بامعنی است که بتوانی هرروز انجامش دهی.
پس کاری بامعنی است که:
- بتوان هرروز انجامش داد؛
- لذتبخش باشد؛
- برای دیگران هم مفید باشد.
پیشنهاد
امروزه افراد بسیاری از بیانگیزگی شکایت میکنند و دلیلش را مشکلهای محیطی و روحی میدانند. ازآنرو گمان میکنند که توانایی انجام هیچ کاری را ندارند. بااینکه ممکن است در ذات انگیزه، شرایطی محیطی و روحی تأثیر مستقیم داشته باشد، اما همانطور که توضیح دادم، برای انجام کاری تنها انگیزه کافی نیست.
درواقع بهتر است که انگیزه تنها دلیل شروع نباشد، بلکه بهعنوان منبع انرژی کناری همراهمان باشد.
اگر تو نیز نداشتن انگیزه را دلیل سکون و رخوت خود میدانی، این چند پیشنهاد ممکن است برایت راهگشا باشد.
اول نیت
این روزها باوجود بینهایت فراوانی و امکانات، بینهایت مشکل نیز وجود دارد. یافتن مشکل و حل کردن آنچه بتواند گره از زندگی عدهای باز کند، کار چندان دشواری نیست. میتوانی از خودت شروع کنی. آیا میدانی که عدهٔ بیشتری از این مشکل کلافه شدهاند؟ حال حل کردن این مشکل میشود دلیل و نیت آغاز آن. برای شروع همین نیت کافی است. اگر انگیزه هم داری که چهبهتر!
هماهنگی باعلاقه
بهتر است کاری که میخواهی شروع کنی، باعلاقههایت هماهنگ باشد. این هماهنگی دلیل بر پیشرفتت خواهد شد.
انگیزه ساختنی است
بعد از نیت و علاقه، انگیزه شکل میگیرد. کافی است که کار بامعنی خودت را پیدا کنی و متعهد شوی که هرروز آن را با توجه به تواناییهایت به بهترین شکل انجام دهی.