لحظهای تأملکن و تعریف کار را در ذهنت مرور کن.
- چه نوع فعالیت برایت کار محسوب میشود؟
- چه مواقعی کار میکنی و چه مواقعی فکر میکنی که کار میکنی؟
- و اینکه برای چهکاری را انجام میدهی که هماکنون مشغولش هستی؟
چقدر کار میکنیم؟
بخش عمدهای از زندگی بزرگسالی ما برای کار کردن سپری میشود. برای عدهای میشود روزی ۸ ساعت، هفتهای ۴۰ ساعت و سالی ۲٫۰۸۰ ساعت. اگر این رویه را با همان سرعت ادامه دهیم میشود ۳۰ سال یا ۶۲٫۴۰۰ ساعت!
کم نیست؛ یعنی اصلاً زمان کمی نیست.
حالا تصور کن کاری را انجام دهی که ۶۲٫۰۰۰ ساعت از آن لذت میبری و هرروز به انگیزهٔ آن بیدار میشوی. موقعیت دیگری را فرض کن که ۶۲٫۰۰۰ ساعت مشغول کاری هستی که فقط مشغولی. کاری که وقت و انرژی میگیرد ولی انگیزه نمیدهد و در قبالش فقط سازگاری با محیط و حیات را آموزش میدهد.
مالکوم گِلَدول ایدهای را مطرح کرده که میگوید اگر ۱۰٫۰۰۰ ساعت کاری را مداوم انجام دهی، در آن حرفهای میشوی. با همان حسابوکتاب خودمان میشود حدود ۵ سال! یعنی در ۵ سال و برای ۵ روز در هفته کاری را برای ۸۸ ساعت انجام دهی.
البته به نظر من زودتر از این هم میشود حرفهای شد. اندرس اریکسون هم میگوید که حدود ۶ ماهه میتوان حرفهای شد.
حتی اگر همان ۱۰٫۰۰۰ ساعت را در نظر بگیریم، ۳۰ ساله میشود در ۶ کار حرفهای شد؛ یعنی همزمان میشود نویسنده، ورزشکار، نوازنده، نقاش، نجار یا آشپز حرفهای شد! جالب نیست؟
هرکدام از این حرفهها بهتنهایی خودش یکعمر کار میبرد و میتواند بهعنوان کاری باشد که در طول عمر مشغولش هستی؛ اما تصور میکنیم که فرد تنوعطلبی هستی و مایلی در چند کار حرفهای شوی.
گزینههای تجربه از اینها نیز بیشتر میشود. اگر مایل باشی مهارتهای دیگری امتحان کنی و فقط یکی را بهعنوان حرفهٔ اصلی برگزینی.
یعنی میتوان ۵ سال در کاری حرفهای شد و درصورتیکه انگیزه و علاقهٔ کافی داشتی، آن را به شغل و حرفهٔ اصلی خودت تبدیل کنی. پسازآن ۲۵ سال وقت داری تا مهارتهای دیگری بیاموزی یا حداقل امتحان کنی.
البته ممکن است پیدا کردن و مهمتر از آن انتخاب حرفه روند راحتی نباشد. بهخصوص انتخاب شغلی که میخواهی برای ۳۰ سال انتخاب کنی، اصلاً کار راحتی نخواهد بود.
حال اینکه انتخاب شغل را میبایست قبل از ۱۸ سالگی انجام دهی. انتخاب رشتهٔ دانشگاهی زمانی انجام میشود که هیچ ایدهای از آینده نداری و مجبوری با کمک گرفتن از اطرافیان یا حدس و گمان در مورد محبوبیت شغلی، رشتهای انتخاب کنی.
مسیر انتخاب کار
هیچوقت تصمیم نداشتم در کنکور شرکت کنم، چون قصدی برای دانشگاه رفتن نداشتم. همینطور هم شد. فقط یکبار طعم بیسکویت و آبمیوهٔ کنکور را چشیدم و آنهم در کنکور آزمایشی سوم دبیرستان بود. به یاد دارم که برای انتخاب رشته دست به دامن خانواده بودم. هرچند روز یکبار، دفترچه به دست میپرسیدم «من چه رشتهای را انتخاب کنم؟» دقیق خاطرم نیست که آن زمان در صورت قبولی امکان رزرو رشته بود یا فقط برای آشنایی با کنکور امتحان میدادیم. ولی بازهم نمیتوانستم رشتهٔ موردعلاقهام را انتخاب کنم.
انتخاب سختی است. به اطرافم که نگاه میکنم، درصد کمی از افراد در رشتهای که تحصیلکردهاند، کار مرتبط انجام میدهند. بههرحال هیچوقت دیر نیست تا برای انتخاب و تجربهٔ جدید دستبهکار شد.
- دستبهکاری که دوست داری.
- دستبهکاری که از انجامش لذت میبری و برای دیگران نیز مفید است.
- دستبهکاری که بهجز خودت، برای دیگران هم منفعت دارد.
- دستبهکاری که باارزشهای زندگیات همسو باشد.
- دستبهکاری که در آن شهامت به چالش کشیدن خودت را پیدا کنی.
- دستبهکاری که تو را به رکود نمیبرد، بلکه مدام باعث بیرون رفتن از دایرهٔ راحتی میشود.
پیشنهاد
شاید فکر کنی که الآن امکان تغییر شغل نداری یا شاید هم مدتی است که به تغییر آن فکر میکنی. ممکن است «لب مرزی» باشی.
لب مرزیها
آنهایی هستند که در آستانهٔ تغییرند. از دبیرستان به دانشگاه میروند. از دانشگاه به شغل جدیدی میروند. از شغلی به شغل دیگر میروند. حرفهای را ترک و دیگری را شروع میکنند.
موقعیت این گروه بسیار حساس است.
زمانی که بین تمام شدن دانشگاه تا انتخاب شغل جدید داری، فاصلهای که بین عوض کردن شغل میتوانی ایجاد کنی. اینها زمانهای حساسی هستند و در بسیاری از مواقع معجزهآسا!
بهتر است در این موقعیت، زمانی را تعمدی ایجاد کنی. فاصلهای بگذار که:
- هیچ کاری انجام ندهی؛
- لازم نباشد انتخابی کنی:
- به انجام کاری تعهد نداشته باشی!
این زمان مهمی است، بهخصوص مواقعی که در حال تغییر شغل هستی. اگر میتوانی همزمان با تغییر شغل دنبال کار جدید نباش! خیلی وقتها ترس از اینکه پشتم باد میخورد، حوصلهام سر میرود یا اینکه پول برای تفریحم کم میشود، دلیل شروع بدون وقفه شغل میشود.
- اگر میتوانی سه ماهی به خودت استراحت بده. جز توجه کردن، کار مهم دیگری نکن!
- علاقههایت را مرور کن. ببین کدام مانده و کدام رفتهاند؟
- دوست داری وقتت را چطور بگذرانی؟ میخواهی تنها باشی یا باکسی صحبت عمیق داشته باشی؟
- به چه چیزهایی جذب میشوی؟ چه نوشتههایی را میخوانی، تیتر کدام موضوعها توجهت را جلب میکند؟ در اینترنت دنبال چه چیزهایی هستی؟
گاهگاهی از خودت بپرس که:
- چرا حرفهٔ قبلی را انتخاب کردهام؟ آیا هنوز همان دلایل برایم وجود دارد؟
- چرا میخواهم یا نمیخواهم آن حرفه را دنبال کنم؟
- اگر خود را در حرفهٔ سابق و در ۵ سال آینده تصور کنم، شرایط چطور تغییر میکند؟
یادت باشد که این دوره فقط برای استراحت کردن نیست. حتی ممکن است روزهایی وقت زیادی را برای شناخت «خودِ جدیدت» بگذاری. قرار نیست که نوع روزمرگیات تغییر کند. یعنی قرار نیست که روز را شب و شب را روز کنی.
چند سال پیش تصمیم گرفتم که بعد از دورهای سهساله، کار نکنم. تصمیم داشتم که حداقل برای یک سال هیچ کاری نکنم. خوشبختانه آن زمان شانس داشتم تا برای درآمد کسب کردن، دغدغهای نداشته باشم. توانستم از خانواده کمک بگیرم و از پساندازم مدتی سفر کنم، در چند کارگاه شرکت کنم و مدتی توجهم را به «خود» منعطف کنم.
همان یک سال بود که آغازگر مسیر کنونیام شد. همیشه قدردان آنیک سال هستم. آنیک سال آنقدر تأثیرگذار و آموزنده بود که پیش از آن تا این حد از بیرون و درونم، آشنایی نداشتم.
لب مرزی بودن سعادت است. اگر فکر میکنی زمانش رسیده، خودت را به لب مرز برسان! ازآنجا به بعد هر آنچه میبینی، جدید است و پر از یادگیری و تجربه است.
4 Responses
سلام
مطلب امروز دقیقا چیزی بود که من دنبالشم. مدتیه سایت رو نخوندم و از این بابت از خودم دلخورم. راستش از کسی که الان هستم راضی نیستم و شدیدا نیاز به تغییر دارم. اما کارهای ناتمامی دارم که جلوی قدم گذاشتن در مسیر جدید رو برام گرفتن و از طرفی حس رکود شدیدی نسبت به آیدای قبل دارم.
فکر کنم باید از جلسه درون گردی شما استفاده کنم. از اینکه شنونده خوبی هستید خیالم راحته.
ممنون که در پیدا کردن راه کمکمون میکنین
سلام آیدا
خوشحالم که زمان و موضوع نوشته برای تو جالبه.
فکر میکنی به چه نوع تغییری دعوت میشی؟
و اینکه برای این مسیر چه نوع آمادگی نیاز داری؟
منم خوشحالم که به موقع بهش رسیدم. نشونه خوبیه 🙂
راستش دلم میخواد تغییر در مورد کارم اتفاق بیافته. دلم میخواد کاری رو انجام بدم که دوسش دارم و ازش لذت میبرم. مطلبی که در مورد زمان حرفه ای شدن در کارهای مختلف بود رو خوندم. جالب بود. خیلی.
میدونم در حال حاضر خیلی کمتر از چیزی که واقعا میتونم باشم، هستم.
برای این مسیر به یه سری مهارت های جدید نیاز دارم، زمان بندی مناسب و البته پشتکار. ( با این آخری مشکل دارم تازگی ها، انگیزه زیادی برای ادامه دادن یه مسیر ندارم. شاید چون هدفم زیاد شفاف نیست، و یا شاید روحم یه جاهایی کم داره که انرژیم رو در طول مسیر میگیره)
بهنظرم قسمتهای مهمی را در نظر داری. شاید بد نباشه که مدتی صبر کنی تا اطلاعات را تحلیل کنی.
خوب جایی هستی 🙂