تظاهر در رفتار افراد بیش از هر چیزی نشانگر عدم تعادلشان دارد. تناقض در نوع فکر و نگرششان با رفتارشان.
آنچه بیش از هر چیزی مرا ناامید و نگران میکند، دیدن هرچه بیشتر افراد متظاهر است. اینگونه افراد تصویری از آیندهٔ ناخوشایندی از جامعهٔ بشری است که متأسفانه دوروبرمان هم کم نیست از این افراد.
البته هر نوع تظاهری را نمیشود در یک دسته خلاصه کرد و افراد را بیمحابا بخشی از آن دسته دانست.
من آنها را به گونهٔ (نا)آگاهانه و ناآگاهانه تقسیم میکنم. این دودسته شبیه به هم نیستند و تفاوتی میان نوع (نا)آگاهانه و ناآگاهانه آن وجود دارد.
تظاهر (نا)آگاهانه
این دسته از افراد میدانند که چگونه رفتار میکنند و به آن اشراف دارند و بهاصطلاح آگاهاند؛ اما اینجور آگاهی ریشه در ناآگاهی آنهاست و لزوماً این انتخابشان آنها را فردی آگاه نمیسازد. اینگونه افراد از باب منفعت و دستاوردهای شخصی، تظاهر میکنند. آنها سعی میکنند همانگونه رفتار کنند که تو دوست داری و همانگونه تو را همراهی میکنند که لذت میبری.
در خیال میپنداری که چه قدر دوستی جالبی با او داری. از اینکه میبینی رفتار، تواناییها و روش زندگیات برای آنها جالب است بسیار خوشحال میشوی و در این شرایط است که فکر میکنی چقدر زیروزبرت را میشناسند.
این افراد هوش بالا و توانایی تحلیل افراد را دارند ولی این توانایی را در جهت منفی و برای تأمین منافع شخصی به کار میگیرند.
تظاهر ناآگاهانه
اما در مقابل افرادی وجود دارند که از تظاهر خود مطلع نیستند. آنها به انواع مختلفی تظاهر میکنند که:
- چیزی را دوست دارند یا ندارند؛
- رفتاری برایشان مهم است یا نیست؛
- شخصی برایشان اهمیت دارد یا ندارد.
بخشی از این دلایل ترس است. ترس از:
- پذیرفته نشدن؛
- از دست دادن؛
- یا حتی دوست داشته نشدن.
البته اینگونه افراد در مقابل آسیب به دیگری، خودشان نیز از آسیب بیبهره نمیمانند. از نگرانی و ترس، نظرهایشان در لایههای زیرین رفتارشان پنهان میشود و کمکم توانایی تشخیص آنچه مهم است و نیست را از دست میدهند.
رفتار جمعی و انتخابهایی که در جامعه به آن تشویق میشویم، همگی در این رفتار نقش دارد.
بااینکه در ماهیت این دو گروه متظاهر تفاوتی نیست و تأثیرشان بر دیگران یکسان است اما انتخابهای اولیهٔ آنها متفاوت است.
یکی با (نا)آگاهی انتخاب میکند و تصمیم میگیرد و دیگری بهاصطلاح ناچار به انتخاب میشود. البته که در میان ناچاری نیز، گزینههای مختلفی است.
بیتعادلی
اما بیش از تمام آفتها و آسیبهای تظاهر، بیتعادلی بارزترین آنهاست.
زمانی که میان آنچه گفته و رفتار میشود با آنچه اندیشیده میشود تناقض وجود داشته باشد، بیتعادلی پدیدار میشود.
به نظر من، تعادل یکی از مهارتهای مهم زندگی باکیفیت است.
افراد سالها زحمت میکشند که متعادل شوند. در این مسیر بالا و پایین میروند و گاهی برای یافتن نقطهٔ تعادل به دو سوی یک بام میروند و افراطوتفریط را تجربه میکنند.
تعادل شرایطی است که:
- از تجربه حاصل میشود؛
- از سرد و گرم زندگی پدید میآید و جایگاه بسیار باارزشی است.
حال زمانی که میتوان یکی از موانع (تظاهر) رسیدن به آن را برداشت، چرا برای آن کاری انجام نمیدهیم؟
پیشنهاد
اگر رفتار متظاهرانه (نا)آگاهانه انجام میشود که هیچ. در این شرایط تکلیف و انتخاب با خود فرد است ولی اگر دلایل آن مشخص نیست و ناآگاهانه انجام میشود، آنگاه روشهای زیر را میتوان پیشنهاد کرد.
هماهنگی میان احساس و رفتار
این اولین اصل و شاید مهمترین آن نیز باشد. گاهی حتی بدون آنکه نیازی باشد، ما از بیان احساس واقعی خودمان پرهیز میکنیم. بیدلیل علاقه یا نفرت بیشازحد نشان میدهیم و آنگونه که لازم است از واژههای مناسب و متناسب استفاده نمیکنیم.
افراطوتفریط یا همان دو سوی بام نمایانگر همین ویژگی است. برای بیان درونیاتمان نیز میتوان نقطهٔ تعادلی یافت که هم بیان احساسمان باشد و هم نمایانگر نفس عملمان.
این روش علاوه بر اینکه مخاطب را گیج نمیکند، بلکه اطلاعات مفیدی از دیدگاه، احساس و اندیشهٔ ما در اختیار او میگذارد.
دلایل تظاهر
بهتر است پیش از آنکه خود را به تظاهر محاکمه کنیم، دلایل آن را برای خود واضح کنیم.
میتوان از خود پرسید که «چرا اینگونه رفتار میکنم؟»
بهتر است این پرسش را شخصی نگه داشت و دیگری را وارد این موضوع نکرد. ممکن است هرکسی دلایل و روشهایی برای شناسایی رفتار متظاهر گونه داشته باشد که با معیارهای شخصی هماهنگ نباشد. پس لازم است تا این پرسش را از خود پرسید.
ممکن است در بسیاری مواقع دلیل تظاهر ما، نیاز به دیگری باشد؛ یعنی چون میدانیم بخشی از منافع ما توسط دیگری به دست میآید، آنگاه از روی تظاهر سعی در جلب رضایت او و نهایتاً رسیدن به منافع خود هستیم. در این صورت میتوان پرسید که «آیا واقعاً به دیگری نیاز دارم؟»
یادآوری شرایط تظاهر
میتوان راههایی را به خود یادآور شد که فکر میکنیم متظاهرانه است. در پایان هرروز میتوان وقتی به خود اختصاص داد که رفتار خود را ارزیابی کنیم. از پس این مرور میتوان به شرایطی آگاه شد که میتواند دلیل تظاهر ما باشد. یادآوری این شرایط، کمکم شرایط برونرفت و ترک این رفتار (عادت) را فراهم کرد.
نکته
گاهی باور داریم که رفتاری پسندیده نیست و سعی میکنیم وجود آن را در خود انکار و از دیگری پنهان کنی؛ اما این روش رویارویی با چنین رفتاری نیست. زندگی ما را به کمال سوق میدهد و بخشی از این مسیر، روبرو شدن با صفات ناپسند انسانی است؛ اما حذف کردن یا دستکم پنهان کردن آن، روش مناسبی برای کمال نیست. در عوض بهتر است که اینگونه رفتار را برای خود واضح کرد و مدتی به آن فکر کرد. از پس این رویارویی، انسان کاملتری شکل خواهد گرفت.