چطور بدون خودتخریبی، خود را برای دیگران باز کنیم؟

دو نفر در حال صحبت در کویر

هر نادانی می‌تواند انتقاد، شکایت یا کسی را محکوم کند. ولی برای درک کردن و گذشت، شخصیت و خویشتن‌داری لازم است. – دِیل کارنِگی در حال چَت‌کردن با پویا بودم. در همان چند جملهٔ اول متوجه شدم که بی‌پرده و از درونم صحبت می‌کنم. یعنی از ظاهرسازی‌های مرسوم در مراودات روزمره، استفاده از واژه‌های بی‌روح خوبم، شکر […]

داستان بازنشستگی من در ۲۵ سالگی

قدم زدن به سوی آفتاب

دو سال پیش در سن ۲۵ سالگی بازنشسته شدم، بدون اینکه برنامه‌ای برای بازنشستگی داشته باشم. درواقع کارم را رها کردم و قصد پیدا کردن کار جدید هم نداشتم، چون از اینکه به من بگویند فقط دو هفته در سال آزاد هستم خوشم نمی‌آید. ممکن است این تنها باری باشد که ما به این دنیا […]

درسی از پِرشی، گربۀ ایرانی

پِرشی گربهٔ ایرانی

پِرشی، گربۀ ایرانی سفیدرنگی است که ۱۵ سال سن دارد و ناشنواست. یک سالی است که او را می‌شناسم و این اولین باری است که با یک حیوان ناشنوا روبرو می‌شوم. قبل از آن حتی نمی‌دانستم که حیوانات هم مشکلاتی ازاین‌دست دارند. آن‌طور که شنیده‌ام، گربه‌های ایرانی سفید با چشمان آبی یا تابه‌تا ژن ناشنوایی دارند. پرشی […]

سال ۹۵ بی‌هدف خواهم بود

حدود یک هفته به‌پایان سال ۱۳۹۴ مانده است. هرسال این موقع به فکر این هستم که چه چیزهایی در زندگی، افکار و روزمرۀ من نیاز به بسته شدن یا پایان یافتن دارند. مرحلۀ بعد یادداشت اهداف (خواسته) سال بعد است. مانند سال گذشته که در اسفند ۱۳۹۳ نوشتم که می‌خواهم: درآمد بیشتری کسب کنم؛ در کنار موزیکانه کار […]

آنچه من در طول ۱۲ سال از یک شَمَن آموختم

دو مرد برروی قایق پارویی

برای مدت ۱۲ سال تجربۀ فوق‌العادۀ زندگی با مردم هوچول (huichol) را داشتم. یک قبیلۀ بومی که در منطقۀ کوهستانی مکزیک زندگی می‌کنند. در مدتی که آنجا بودم در مورد شَمَن‌ها مطالعه می‌کردم و شاگرد یکی از آن‌ها به نام دون خوزه ماتسوا بودم که ۱۱۰ سال عمر کرد. در آنجا شانه‌به‌شانۀ آن‌ها روی مزرعه کارکردم […]