تا زمانی که چیزی را از دست ندهیم، متوجه نیستیم که چقدر نیازمان در این دنیا کم است.
چند روز پیش با دوست عزیزی در مورد خودمان و زندگیمان صحبت میکردیم. از من درمورد دیدگاه و روش زندگیام پرسید. با کمی تأمل شروعکردم. در این شرایط معمولاً اولین نکتهای که در زندگیام نمایان میشود، «نیاز» است که برایم مفهومی بسیار مهم است و تلاشم این است که همواره و در لحظه حواسم به نیاز (واقعی) خودم باشد.
نیاز واقعی چیست؟
آن چیزیاست که پس از فراهمشدن آن، رضایت درونی و درنهایت خرسندی بوجود میآید. این نوع رضایت پایدار و توجه مستقیم به ناخودآگاهمان است.
تفاوت نیاز با خواسته در چیست؟
معمولاً آنچیزی که بیشتر توجه میگیرد و حواسپرتی میآورد، «خواسته» است و نه «نیاز». خواستهها، مواردی هستند که از خودآگاهمان پدیدار میشوند و همانطور که لحظهای ظاهر میشوند، عمر طولانی ندارند و در رضایتمان تأثیر عمیقی ندارند.
برعکس، نیازها از درون ریشه دارند و رابطۀ مستقیم به توجهمان دارد. یعنی ممکناست مواردی باشد که سالها بهآن بیتفاوتی شده و مسکوت ماندهاند و فقط با توجه به درون خودمان و دیدن آن، رضایت و خرسندی بسیار خواهیم داشت. چهرسد به درک و اقدام برای فراهمکردن آن!
حتماً همهمان تجربههای کوچک ولی عمیق داشتهایم که میزان لذت به نسبت کاری که انجامشده، شگفانگیز است. مثلا:
- لذتی که از شنیدهشدن حرفمان توسط دوستی احساس کردیم.
- رضایتی که از گفتگویمان با غریبهای داریم.
- زمانی که در تنهایی خود احساس کاملبودن داریم.
اما برعکس ذهنمان معمولاً بهدنبال خواستههایمان است که در اغلب موارد میتواند حتی خواستههای خودمان نیز نباشد و از اجتماعمان رسیده باشد. برای من شگفتانگیز و ناباورانهاست که در جامعهای عدۀ بسیاری علاقه به داشتن ماشینهای گرانقیمت باشند، به کارهای دست و هنر توجه نداشته باشند، به میزان انرژی و زمانی که برای خود ندارند، بیتوجه باشند یا زمانی هم که دارند با خود غریبهاند. اینها میتواند بخشی از انرژی خواستههایمان باشد که از جامعۀ پیرامون ما شکلگرفته و در ما نهادینه شده است. این انرژی با دیدن افراد مشابهی مانند خودمان نه تنها ضعیفنشده بلکه تقویت میشود و تأثیرگذاری و تأثیرپذیری آن نیز افزون میشود.
حال که تفاوت نیاز برایمان کمی واضحشده، چطور میشود به نیازهایمان بیشتر توجه کنیم و تفاوت آن را با خواسته تمیز دهیم.
پیشنهاد
یک: آگاهانه سرعت زندگی را کم کنیم
دلیلی ندارد که ما تمام وقت با سرعت پیرامون خود حرکت کنیم. تلفن، پیغام، ایمیل یا درخواستی از ما میتواند کمی صبرکند. همیشه جان کسی درخطر نیست که بخواهیم به همه چیز سریع پاسخ دهیم. زمانی بگذاریم تا فقط برای خودمان باشد. بیموبایل، بیاینترنت و بیحواس پرتی.
دو: آگاهانه به خودمان توجه کنیم
بسته به تعداد دفعاتی که روزانه، هفتگی یا ماهانه وقتی بهخود اختصاص میدهیم، به روز، هفته یا ماه خودمان توجه کینم. اینکه چه نکاتی باعث خوشحالی یا ناراحتیمان شدهاند؟ چه چیزی را باید میدیدیم یا درک میکردیم که در آن لحظه قادر نبودیم؟ چه چیزی میتوان از آن لحظه آموخت؟ این لحظهها و نکات را بهدقت مرورکنیم و نکاتی که برایمان پررنگ است را یادداشت کنیم. اینها همان نکاتی است که در مورد ویژگیهایمان (نقاط روشن و تاریکی) بیشتر توضیح میدهند.
سه: این روش را تکرار کنیم
سعی کنیم این روش مانند یک مراسم قدردانی از خودمان باشد. بهطوری که قراراست در این مراسم بهصورت روزانه، هفتگی یا ماهانه فقط و فقط از خودمان تجلیل شود. فقط مراحل زندگی خودمان یادآوری شود. فقط از کوشش و تلاش خودمان انگیزه گرفتهشود.
بهگمانم اگر هفت میلیارد جمعیت کره زمین، روزانه نیازهایشان را برای خود واضح میکردند و دنبال آن بودند، زمین و زندگی در آن شرایط دیگری داشت.
لازم نبود که من کار تو را و تو کار دیگری را انجام دهی. هرکسی میرفت سراغ کار خودش.