توجه کردن فعالیتی است برای مکث کردن، تأمل یا اختصاص ذهن به رویداد یا چیزی مهم.
از کودکی و از زمان مدرسه ما را به توجه کردن هدایت کردهاند اما هیچ زمینهای برای یادگیری آن پیشنهاد ندادهاند. یاد گرفتهایم کسی توجه ما را نیاز دارد به او نگاه کنیم یا بشنویم؛ اما آیا نگاه کردن ما همان دیدنی است که او انتظار دارد یا شنیدنمان همان چیزهایی را میشنود که او میخواهد؟
توجه، مهارتی است که پیشزمینهٔ تمام مهارتهای زندگی است. همراهِ توجه، حضور در لحظه میآید. با توجه، انتخاب شکل میگیرد. از توجه، کیفیت زندگی پدیدار میشود.
درواقع اگر بخواهیم در زندگی فقط در یک مهارت استاد شویم، شاید بهتر باشد که «توجه کردن» را انتخاب کنیم.
همراه توجه، علاوه بر درک عمیق شرایط، کیفیتهای دیگری نیز پدیدار میشود که در اینجا به چند نمونه از آن اشاره میکنم.
حضور در لحظه (Mindfulness)
معنی حضور داشتن در لحظه چیست؟ مگر ما در لحظهٔ دیگری هستیم؟
نه. ولی گاهی فکر گذشته و خیال آینده دلیلی برای غافل شدن از لحظهٔ حال است. در بیشتر مواقع آنچه دلیل لذت نبردن از حال و آنچه مقابلمان هست، نبودن در لحظه است؛ اما زمانی که بتوانیم بامهارتی به تمام ابعاد لحظهٔ حال توجه کنیم و همراهش تمام حسهای (خوشایند و ناخوشایند) را تجربه کنیم، آنگاه میتوانیم در لحظهٔ حال زندگی کنیم.
حال چیزی جز یکلحظه نیست. برای لحظهای میآید و لحظهٔ بعد رفته است. پس دائم چیزی در حال تغییر کردن است. در این شرایط آنچه در لحظهٔ گذشته برایمان رخداده و تجربهای (خوشایند یا ناخوشایند) بهجا گذاشته است، دلیلی برای ماندن در لحظهٔ بعدی ندارد. ما برای ماندن در لحظهٔ قبل یا فکر کردن به آنچه در لحظهٔ بعد انتخاب میکنیم.
انتخاب
آیا غیرازاین است که هرلحظه میان گزینههای مختلفی انتخاب میکنیم؟
گاهی حتی میان انتخاب و اجبار زندگی یکی را انتخاب میکنیم؛ مانند رویکردی که زندگی را تمام و کمال اجبار میبیند یا شرایطی که هرچه پیش رویمان است، محصول انتخابهای گذشته و حالمان است. در انتخاب نکتههای مهمی وجود دارد که لازم است به آنها توجه شود؛ مانند آنچه دلیل سلامت جسم، ذهن و روح است. انتخاب از میان بخشهای مهمی که دلیل رضایت ما میشود. یافتن قسمتهای مهم برای انتخابهای مختلف نیز از توجه کردن میسر میشود.
پندار، گفتار و کردار
حدود ۳۰۰۰ سال پیش، زرتشت همه را به پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک توصیه کرده است. شاید این سه ویژگی را بتوان در «رفتار» نیک خلاصه کرد و آنچه دلیل تعادل میان این سه خصیصهٔ نیک است، هماهنگی میان آنهاست؛ یعنی لازم است که فقط به نیک بودن آنها توجه نکرد و در عوض میان آنچه احساس و فکر میشود، رفتار کرد.
اگر پندارمان در سطحی دیگر و هماهنگ با گفتار و کردارمان نباشد، آنگاه دوگانگی درونی و اختلال شخصیتی رخ میدهد. خوشبختانه با توجه کردن به این ویژگیهای، میتوان نسخهٔ متعادلتری (برای خودمان و هم برای دیگران) یافت. این روش از توجه با پرسش سادهای دستیافتنی است.
آیا واقعاً اینگونه است؟
مثل:
- آیا واقعاً گفتاری که با آن احساسم را بیان میکنم با آنچه میاندیشم، هماهنگ است؟
- آیا واقعاً کردارم هماهنگ با آنچه میاندیشم است؟
گاهی توجه را میتوان از بیتوجهی تشخیص داد؛ مانند تاریکی که از نبود روشنایی شکل میگیرد.
بیتوجهی چیست؟
لحظاتی که تمام و کمال تجربه نمیشوند و از چندوچونش اطلاعی نداریم. زمانهایی که به قولی حواسمان نیست، در فکر و خیال خودمان هستیم و ازآنچه در مقابلمان میگذرد، بیخبریم. مثلاً:
- زمانی که برای مدت طولانی در حال رانندگی باشی ولی ندانی از کدام خیابان گذر کردهای، پشت چند چراغ توقف کردهای و چقدر درراه بودهای.
- زمانی که ناراحتی را در نگاه همسر، دوست نزدیک و غریبهای نبینی و بیمحابا بپرسی «چطوری؟»
- زمانی که رابطهٔ بلندمدتی به پایانش رسد و مبهوت به خودت بگویی «اصلاً نفهمیدم چه شد!»
- زمانی که از رویدادی متعجب شوی و بگویی «یکدفعه شد!»
- زمانی که از چیزی ناراحتیم ولی دلیل آن را دائم در بیرون خود جستجو میکنیم.
- یا زمانی که در شرایطی به ناراحتی خود و مهمتر از آن حس غمی که همراه آن است بیتفاوتیم و تنها برای دور شدن از آن دنبال چارهای میگردیم تا خود را سرگرم کنیم.
ویژگی دیگر توجه کردن برای یافتن «اصلِ حال خود» و در صورت کنجکاوی، یافتن اصلِ حال دیگران است. برای این است که زمانی را عمدی کند کنیم و تنها به آنچه درونمان میگذرد، بپردازیم. در شرایطی لازم است تا هر آنچه در ذهنمان میگذرد را برای لحظهای متوقف کرد و به آنچه مقابلمان است، توجه کرد.
از توجه:
- وضوح پدیدار میشود؛
- درک حاصل میشود؛
- رضایت نمایان میشود.
حال چطور میشود این مهارت ساده، مهم و اما کمی پیچیده را تمرین کرد؟
پیشنهاد
کند کردن روز
زندگی ما دچار سرعت ناخواستهای است که هرروز ریتم آن تندتر از روز قبل میشود. این سرعت را از بیقراری ما میتوان فهمید. گاهی حتی زمانی که کاری نداری و قرار است تنها استراحت کنی، اما نمیتوانی سر جایت بند شوی یا کاری انجام ندهی. فکر میکنیم که دائم از چیزی، رویدادی و لحظهای عقب هستیم و ازاینرو از زندگی جاماندهایم.
بهتر است با خودت عهد ببندی که روزی ۱۰ دقیقهای را به خودت اختصاص دهی و در آن مدت به خودت توجه کنی. لازم نیست کار عجیبی کنی یا منتظر معجزه شوی. تنها کافی است که با یک پرسش «حالم چطور است؟» در این مدت به آنچه در جسم، ذهن و روحت میگذرد، توجه کنی.
بعد از چند روزی متوجه میشوی که چه مقدار اطلاعات جدیدی از خودِ واقعیات داری.
این توجه کردن دلیل رضایت، خوشحالی و آرامش میشود. پس این وقت را از خودت دریغ نکن و اگر میتوانی از همین امروز شروع کن.
تأمل کردن
این مورد هم ممکن است به همان کند کردن مربوط باشد. در شرایطی که فکر میکنی رویدادها (اتفاقات) سریع رخ میدهند و فرصتی برای انتخاب یا تصمیمگیری تو نمیگذارند، اندکی:
- درنگ کن؛
- در «نه» یا «بله» گفتن کمی مکث کن؛
- برای خودت زمان فکر کردن بخر.
این زمان کوتاه فرصتی است تا به آنچه گذشته و آنچه میخواهی، توجه کنی.
اینها فرصتهایی هستند که در روز برایمان فراهم نمیشود و به دلیل سرعت زندگی، کسی نیز به ما این فرصت را نمیدهد.
پس:
- تلفن را دیرتر جواب بده؛
- برای زمانبندی فرصت بیشتری بگیر؛
- برای تصمیمگیری عجول نباش.
توجه کردن
این مورد شاید کمی واضح و همزمان گمراهکننده باشد؛ یعنی چطور میشود برای توجه کردن، توجه کرد!
دقیقاً نکته همینجاست. توجه کردن مهارتی اکتسابی است که با تمرین ساختهوپرداخته میشود. میتوانی برای شروع به هر آنچه مقابلت میآید و میرود توجه کنی. حتی به چیزهای سادهای چون:
- بوی قهوه؛
- طعم نارنگی؛
- صدای پرنده.
بعد از اینها و زمانی که کمکم تمرکز بیشتری از لحظهٔ حال پیدا کردی و طعم خوش توجه را چشیدی، میتوانی به قسمتهای مختلف زندگی توجه کنی. مثل:
- رفتار خودت در واکنش به دیگران؛
- جریان آب؛
- رفتار گربههای خیابان.
اگر به همهچیز توجه بیشتری کنید، اگر توانایی خود را در توجه بالا ببرید، میتوانید از آن برای کارهای معجزهآسایی استفاده کنید.
ـ سادگورو
6 Responses
در پناه الله موفق و پیروز باشی
ممنونم 🙂
برام بسیار مفید بود
خوشحالم 🙂
توجه باید به یک چیزباشد تاقدرت خود انسان بدهد وبلاترغزان توجه ممتداست اگرقطع نشود باچیزهای جدید وباورنکردنی روبرومیشویم
عالی بود از این دست مطالب بیشتر به اشتراک بگذارید به خصوص در زمینه خود شناسی ، هدف گذاری ، مهارت نرم و توانایی در یادگیری مهارت سخت