پیشنهاد کتاب: کافه‌ای به نام چرا (مکانی برای یافتن چراهای زندگی)

آخر کارگاه بود که حامد جلو آمد و گفت «کتاب کافه چرا را خوانده‌ای؟»

او معتقد بود که صحبت‌های من در کارگاه «ساخت زندگی بر پایهٔ استانداردهای شخصی»، شباهت زیادی با حرف‌های این کتاب دارد. او در کارگاه بعدی هم حضور داشت و برایم این کتاب را هدیه آورد.

این کتاب کوتاه است ولی بااین‌حال خواندن ۱۰۰ صفحه‌اش برایم چند روزی طول کشید. خواندنش روان است و هرچند هرازگاهی ایرادهایی به ترجمه یا ویرایش کتاب داشتم، اما در کل منظور و مفهوم آن ساده و قابل‌درک بود.

نویسندهٔ کتاب جان پی. استرلکی است و امیر حسن مکی آن را ترجمه کرده است.

خلاصهٔ کتاب

داستان کتاب ماجرای «جان» و رویارویی او با کافه‌ای به نام «چرا» در ناکجاآباد است. برخلاف انتظار او ولی در زمان بسیار مناسب، با صاحب و خدمتکار کافه گفت‌وگو می‌کند که مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کند.

او در این کافه با چند سؤال ساده اما مهم روبرو می‌شود که دلیل شروع مسیر تغییرش می‌شود.

او که فقط به‌قصد بنزین زدن برای ادامهٔ سفر پیاده شده، به طرزی کاملاً متفاوت تغذیه می‌شود. در آن مکان استثنایی، مشتریان تشویق می‌شوند دربارهٔ این سؤال تعمق کنند:

  • چرا اینجا هستید؟
  • آیا از مرگ می‌ترسید؟
  • آیا راضی هستید؟

در این کافه، این پرسش‌ها همیشه در دسترس‌اند و صاحب کافه زمانی را برای گپ زدن با مشتریان خود اختصاص می‌دهد.

پرسش‌های اساسی

پرسش‌هایی مانند چند نمونهٔ بالا، ارزش فکر کردن و چندباره پرسیدن از خود را دارد. این‌ها پرسش‌هایی‌اند که می‌تواند تنظیم‌کنندهٔ مسیر و راهگشای گیجی باشد. البته ممکن است گاهی از پرسیدن آن طفره رویم یا به بهانهٔ گرفتاری‌های روزمره، زمانی را برای توجه به آن نگذاریم.

این پرسش‌ها آن‌قدر کلی است که احتمال بی‌توجهی به آن زیاد است. ممکن است با خود بگویی:

  • چرایی زندگی به من ارتباطی ندارد؛
  • دانستن اهمیتش مهم نیست؛
  • راضی بودن و نبودن فرقی نمی‌کند.

شاید هم در صلاح خود نبینیم که این پرسش‌ها را از خود بپرسیم. ممکن است پاسخش، با هر آنچه داریم، ساخته‌ایم و باور داریم در تضاد باشد و نتیجه‌گیری از آن اصلاً خوشایند نباشد. البته فکر می‌کنم که پرسیدن مشخص این سؤال‌ها در آن کافهٔ دورافتاده به همین دلیل است. اینکه برای مدتی، زندگی به‌دوراز روزمرگی را تجربه کرد و به اصل آن بیشتر توجه داشت.

ازاین‌رو دانستن پاسخ یا دست‌کم در ذهن داشتن پرسش، روشی است که می‌توان به ارزش‌های زندگی رسید.

به نظرم ترتیب پرسش‌ها بسیار جالب چیده شده است. جوری که در ابتدا نگاهی به گذشته می‌اندازی و سپس به آینده سفر می‌کنی. درنهایت با توجه به دلیل وجودی (چرایی زندگی خود) و دستاورد (ثمرهٔ زندگی) به انتخاب‌هایی برای حال می‌رسی.

آیا انجام دادن آنچه اغلب مردم انجام می‌دهند به من کمک می‌کند هدف وجودم را برآورده کنم؟
– جان

چراهای خودمان

بسیاری روند زندگی را ثابت می‌پندارند و اصطلاح «تا بوده همین بوده» را بسیار مطلق می‌نگرند. آن‌ها درس می‌خوانند، کار می‌کنند، خانواده تشکیل می‌دهند و درنهایت آنچه در زندگی خود، کار می‌کرده و نمی‌کرده را برای نسل بعد می‌گذارند.

متوجه شدم هرروز فرصتی است برای اینکه مطابق میل و سلیقه‌ام زندگی کنم و کاری که دلم می‌خواهد، انجام دهم.
– مایک

اما اگر همهٔ ما یا دست‌کم آن دسته‌ای که به کیفیت زندگی بیش از کمیت آن اهمیت می‌دهند، آنگاه پرسیدن این چند پرسش مشخص و نمونه‌های دیگر آن، راهی است برای یافتن یا ادامهٔ مسیر زندگی.

به خودم گفتم: به نظرم رضایت وقتی حاصل می‌شود که پس از یافتن جوابِ «برای چه اینجا هستی؟» برای تحقق آن حقیقتاً دست‌به‌کار شوی.
– جان

در بسیاری از شرایط پرسش مهم‌تر از پاسخ است. بهتر است مدتی اصل پرسش را با خود زنده نگه‌داریم تا سعی کنیم برایش جوابی پیدا کنیم. این روش کمک می‌کند که پرسش در ناخودآگاهمان نگه‌داشته شود و گاهی در شرایطی که اصلاً انتظارش را نداریم، بخش یا تمام آن برایمان واضح می‌شود.

زندگی سراسر گیجی و وضوح است. گیجی و ابهام دلیل کنجکاوی می‌شود و وضوح مقدمه‌ای برای پرسش‌های دیگری خواهد شد.

نسخهٔ الکترونیکی کتاب را می‌توانی از طاقچه و کتابراه دانلود کنی و نسخهٔ صوتی‌اش را هم از فیدیبو گوش کنی.

تصویر آیدین حبیبی
آیدین حبیبی
گاهی زندگی ما را از خودِ درون‌مان دور می‌کند. من اینجا هستم تا در فضایی امن و بدون قضاوت، همراهت باشم برای بازنگری، وضوح ذهنی، و شروعی تازه.اگر در جستجوی آرامش و مسیر تازه‌ای هستی، خوشحال می‌شوم همراهت باشم. درخواست جلسهٔ کوچینگ

نوشته‌هایی برای تأمل بیشتر

دختری در حال قدم زدن در جنگل

سه اتفاقی که خودخواسته رخ‌نمی‌داد

صبح بود و من سخت مشغول تلاش‌کردن برای انجام‌دادن. می‌خواستم کاری‌کنم که اصلاً حسش نبود. تمرکز نداشتم و مدام حواسم به جای دیگری پرت می‌شد. مردد بودم که باید ادامه‌بدهم یا دست از کار بکشم. چندباری هم پرسیدم که چه‌شده که باید حتما اینکار را انجام‌دهی، جوابم هم این بود که

اولویت پول

رابطهٔ خوشحالی با پول

آماری از میزان خوشحالی و ارتباط آن با پول در ایران نداریم، اما تحقیقی نشان می‌دهد که پول تا حدی باعث خوشحالی می‌شود و  درآمد بیشتر باعث خوشحالی بیشتر نمی‌شود. کیفیت و کمیت زندگی هرروز مقابلمان گذاشته می‌شود. برای کار، سرگرمی، تفریح، مسافرت، یادگیری، رشد شخصی، سلامتی، روابط اجتماعی. خواستهٔ تمام مردم کرهٔ خاکی اگر

نمای رودخانه از بالا

کار اصلی من در این دنیا چیست؟

ما به آینده‌ای قدم می‌گذاریم که طبق شواهد، بیشتر شغل‌های فعلی توسط ربات‌ها انجام خواهد شد. بر این اساس، کارهای محدودی برای انسان‌ها می‌ماند و با روند روبه رشد جمعیت این شرایط هم نگران‌کننده است.

5 دیدگاه ثبت شده، نظر تو چیه؟

  1. سلام آقای حبیبی
    ممنون از معرفی کتاب های خوب تون…دیروز سه کتاب پیشنهادی شما به نام تائو ته چینگ، چهار میثاق و کافه چرا رو خریدم. فروشنده به من کتاب «بازگشت به کافه چرا» از همون نویسنده (جان استرلکی) رو هم معرفی کرد و اون رو هم خریداری کردم. خوانش همزمان کتاب کافه چرا و چهار میثاق، حال خوبی رو به من هدیه داده…ممنون از معرفی و پیشنهادهای مفیدتون.

      1. بله. دقیقا به خودم قول دادم از کتاب تائو ته چینگ، روزی فقط یک صفحه بخونم تا بتونم معنای اون مزه مزه کنم و بیشتر درک کنم.

دیدگاهت را بنویس

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *