ترس؛ نیروی محرک یا عامل بازدارنده؟

از بدو شکل‌گیری موجودات چند سلولی تاکنون، ترس یکی از عوامل بقاء جانوران و انسان بوده است. همهٔ موجودات به‌نوعی با ترس رابطه دارند. می‌دانند برای حیات چه‌زمانی باید بر ترس خود غلبه کنند و کجا آن را به‌عنوان نیروی بازدارنده استفاده کنند و فرار را برقرار ترجیح دهند.

انسان اولیه ترس را به‌تدریج و در رویارویی با خشونت حیات‌وحش و طبیعت فراگرفت و آن را نسل به نسل منتقل کرد.

اما فرق عمده‌ای میان انسان کنونی با اجدادش وجود دارد. ما کماکان بااینکه شرایط راحت‌تری برای زنده ماندن داریم، نگرانیم و می‌ترسیم. بااینکه:

  • بیشترمان در شهر و دور از حیات‌وحش زندگی می‌کنیم، همچنان می‌ترسیم؛
  • بیشترمان برای حیات نیاز به شکار نداریم و فقط گاهی لازم است تا سر کوچه برویم، اما همچنان می‌ترسیم؛
  • بیشترمان برای محافظت از سرما و گرما، باد و باران و کم‌آبی نیاز به جابه‌جایی محیط نداریم، اما همچنان می‌ترسیم.

ترس نیرویی است که از گذشته تاکنون، در مقابل خطرهای احتمالی جسم و روح، از ما محافظت می‌کند.

امکان پیشگیری از خشونت وجود دارد. تمام انسان‌ها دارای مکانیسم منحصر به‌فردی هستند که قبل از وقوع خطر به آن‌ها هشدار می‌دهد و شرایط بازگشت آن‌ها به مکان امن را فراهم می‌کند. نام این مکانیسم ترس است و در حقیقت موهبتی ارزشمند است. حس‌کردن ترس و ندای درون، راهی برای امن ماندن است.
– گِوین بِکِر، هدیهٔ ترس

شکی نیست که نقاط مثبت در نیمهٔ روشن ترس بسیارند؛ اما امروزه بیش‌ازحد به نقطه‌های تاریک ترس توجه و میدان داده می‌شود؛ طوری که زندگی‌کردن روزمره به‌نوعی مجادله با ترس‌هایمان شده تا زندگی کردن باعلاقه و لذت!

تا حدی یاد گرفته‌ایم برای زندگی‌کردن می‌بایست با ترس‌ها و نگرانی‌ها دست‌وپنجه نرم کرد. ولی این طبیعت زندگی نیست!

زندگی برای ما انتخاب گذاشته است.

انتخاب گذاشته تا از روی عشق و علاقه، تصمیم بگیریم نه از روی ترس و ضعف!

انتخاب داریم که برای حرکت به علاقه‌هایمان توجه کنیم تا ترس‌هایمان باعث ایستادنمان شوند.

به چند تصمیم اخیرت توجه کن. آیا بیشتر از روی ترس بوده یا علاقه؟

نتیجهٔ آراء

Loading ... Loading ...

اگر صادقانه به پرسش بالا دقت کنیم، در کمال ناباوری ممکن است برای تعداد بی‌شماری از ما انتخاب‌ها از روی ترس باشد. ترس از قضاوت شدن، ترس از از دست‌دان (موقعیت، رابطه یا دارایی) یا حتی ترس از نرسیدن به خواسته‌هایمان (نه نیازهایمان!)

البته تا بخش زیادی این واقعه به‌صورت ناخودآگاه شکل‌گرفته و در زندگی‌مان جاری است. از کودکی، خانواده و اجتماع به ما آموخته که ترس داشته باشیم. به‌دلایل معقول و غیرمعقول یاد گرفته‌ایم که بترسیم. از زندگی‌کردن، از اجتماع اطراف و حتی از طبیعت.

بر همین اساس از آینده، از افراد غریبه و حتی سگ و گربه هم می‌ترسیم!

هرکسی بر اساس آموزه‌هایی که از خانواده‌اش گرفته و بر اساس آموزه‌هایی که خانواده‌اش از خانواده‌های خود گرفته، میزان و تنوع ترس‌هایش متفاوت است.

ترس در بسیاری از مواقع در جلوگیری از خطرهای احتمالی پیشرو، سودمند است؛ اما به‌ندرت می‌تواند در مقابل خطرهای احتمالی آینده راهگشا باشد. به‌عنوان‌مثال ترس می‌تواند از احتمال غرق شدن در دریا، سرمازدگی در کوه، شکارشان در طبیعت یا حتی رهایی از قاتل زنجیره‌ای یاری‌رسان باشد، ولی اطلاعات کمی دربارهٔ مسیر پیشروی شخص در زندگی می‌دهد.

شاید زمانش رسیده باشد تا با ترس‌هایت آشنا شوی و آن‌هایی که تو را از حرکت بازداشته‌اند، تغییر دهی! در این شرایط، چند روش زیر ممکن است، راهگشا باشد.

یادآوری شعار «ترس خودت، مال خودت»

در روز بی‌آنکه اراده کنیم و درخواستی داشته باشیم، از طریق نصیحت و شنیدن تجربه‌های ناخوشایند دیگران، به ترس‌هایمان اضافه می‌کنیم. ترس‌هایی که شاید تا قبل از آن برایمان دغدغه‌ای نبوده و بدون شنیدن آن زندگی راحت‌تری داشته‌ایم. بیماری‌های عجیب و بدون علاج، وسواس‌های فکری یا ناجوانمردی‌های روزمره همگی از این دسته‌اند.

یاد بگیر یا محترمانه از شنیدن این صحبت‌ها فرار کنی یا یک گوش را در و دیگری را دروازه کنی. (این تنها زمانی است که نشنیدن بهتر از شنیدن است.)

توجه به علاقه‌هایت در زمان تصمیم‌گیری

زمان‌هایی را به یاد بیاور که از روی علاقه تصمیم گرفته‌ای. حسی که در کلاس بدمینتون داشته‌ای، لذت یادگیری زبان جدید، یا علاقه‌ای که در شغل فعلی داری.

لذتی که از آن‌ها برده‌ای و احساس خوشایندی که از انتخاب آن‌ها داشته‌ای را به یاد بیاور. سعی ازاین‌پس از روی علاقه انتخاب کنی یا دست‌کم آگاهانه از روی ترس انتخاب کنی.

استفاده از تجربه‌های شخصی

در مواقعی، تجربه‌های دیگران در مورد تو سازگار نیست و ممکن است کسی برای همدردی و نیت خیر بخواهد تجربه‌اش را تعریف کند و درسی که از آن گرفته را منتقل کند.

اما این داستان‌های شخصی مانند پیچ و مهره‌هایی هستند که اندازه‌شان متفاوت است و روی‌هم جفت نمی‌شوند.

ذهنیت با واقعیت یکسان نیست

در بیشتر مواقع ذهن ما قادر به تصویر کردن آینده نیست و تصویری که می‌سازد تا ۹۹ درصد می‌تواند با واقعیت پیشرو متفاوت باشد. در این شرایط به دلیل آنکه ذهن قادر به پیش‌بینی نیست و می‌خواهد از جسم، روح و اندیشه تو محافظت کند، ترس را مقابلت می‌گذارد. ترسی که از تجربه‌های شخصی است یا از شنیده‌های دیگران.

می‌توانی این جمله را در این مواقع با خودت تکرار کنی.‌

«این‌ها تصورات ذهنیم هستند و واقعیت ندارند»

آگاه‌شدن به ترس‌ها و نام‌بردنشان

ما در بیشتر مواقع در حالت «نیمه آگاه» زندگی می‌کنیم؛ یعنی بی‌آنکه تصمیم مستقیم بگیریم، واکنش نشان می‌دهیم. در این شرایط است که می‌توانیم تمام‌مسیر کار تا خانه را رانندگی کنیم، بی‌آنکه چیزی یادمان بماند یا تصادف کنیم.

اولین قدم برای رویارویی با ترس، آشنایی با آن‌هاست. وقتی بگذار و توجه کن که در روز چه ترس‌هایی تو را از زندگی‌کردن بازمی‌دارد. آن ترس را نام ببر و توضیحی از زمان‌هایی که آن را حس می‌کنی و آخرین باری که متوجهش شده‌ای، کنارش بنویس.

از خودت بپرس آیا درگذشته این ترس از تو محافظت کرده یا برایت محدودیت ایجاد کرده است. اگر جواب منفی است و این ترس مانعی برای رشد و کشف توانایی‌های جدیدت است، پس زمان عبور از آن است.

یادت باشد که تنها راه عبور از ترس، از درون آن است. نه از بالا، نه از پایین و کنار. بلکه از درون آن!

بار بعد که با آن روبرو شدی، به‌یاد بیاور که این ترس برایت مفید نیست و باید از آن عبور کنی. (البته از درون آن)

نگاه مسئولانه در قبال انتقال ترس

زمانی که به ترس‌هایت آگاه‌تر شدی، ممکن است بخواهی دست دیگری را هم بگیری. مرحلهٔ اول آن، رفتار مسئولانه در مقابل آن‌هاست. به‌یاد داشته باش:

  • هنگام تعریف کردن داستان و تجربه‌های شخصی، تأکید کنی که تمام رویدادها در شرایط و موقعیت تو رخ‌داده است و ممکن است برای دیگری این‌طور نباشد. بگو که لازم نیست بترسی!
  • این روزها فضای مجازی و غیرازآن، پرشده از شایعات. قبل از فرستادن یا تعریف‌کردنش، از درستی آن مطمئن شو. اگر توان یا حوصله‌اش را نداری، بهتر است دیگری را نترسانی. یادت باشد، هیچ‌وقت شایعه‌های پولی شدن تلگرام در صورت نفرستادن پیغام به ۱۰ نفر دیگر، لایک‌کردن برای نجات کودک آسیب‌دیده و… واقعیت ندارد!

دوری از اخبار

اخبار منفی است و ترس بیشتر ایجاد می‌کند. اگر می‌توانی، از شنیدن این‌گونه اخبار دوری‌کن!

هدف، زندگی بدون ترس نیست. این کار غیرممکن است! هدف، یادگیری برای چگونگی کنترل و رهایی از آن است.
– ورونیکا رات

دورهٔ تغییر خویش - نسخه‌ٔ تابستان - صورتی

از این نوشته لذت بردی؟ به اشتراک بگذار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *