هدیهای برای تولد ۳۶ سالگیام
چند سالی است که رسم هدیه دادن به خود را برای تولدم آغاز کردهام. قبلاً در ۳۳، ۳۴ و ۳۵ سالگی این کار را انجام
چند سالی است که رسم هدیه دادن به خود را برای تولدم آغاز کردهام. قبلاً در ۳۳، ۳۴ و ۳۵ سالگی این کار را انجام
در شرایط مختلفِ ناراحتی، غم و انواع سردرگمی، به رها کردن تشویق میشویم. میگویند «رها کن»، «در زمان حل میشود» و «در توان ما نیست».
یک روز عادی در حال رانندگیام و از جادهٔ خلوت لذت میبرم. بعد از چند دقیقه ترافیک عجیبی من را وادار به توقف میکند. بعد
برای همهٔ ما پیشآمده در زمانهایی که نیاز به تشویق و انگیزه داریم، بهجایش ترس و بیانگیزگی گرفتهایم. از نزدیکان، دوستان و کسانی که نظرشان
حدود ۳ ماه است که روند روزم را در چرخهٔ احوال یادداشت میکنم. در ۷ دستهٔ سلامتی، خوشحالی، انرژی، احساس، انگیزه، انجام شدن کارها و
امروز، ۱۶ فروردین، سومین سالروز راهاندازی «قدم زدن در باغ عدن» است. اولین نوشتهام را در تاریخ ۱۶ فروردین ۱۳۹۳ نوشتهام. به یاد دارم قبل از سال
پنجشنبهٔ گذشته (۱۹ اسفند) کارگاه «چطور سال ۹۵ را ببندیم؟» برگزار شد. مفهوم کارگاه مانند نام آن، مشخص بود. قرار بود به سال ۹۵ نگاهی
اسفند، ماه متفاوتی است. شلوغتر است، تنش دارد، بدو بدو دارد، خرید دارد، خانهتکانی دارد، برنامهریزی برای سفر دارد و… اسفند که میرسد، خیلیها مانند
این روزها انتخاب کار سختتری شده است. در هر زمینهای، دنیایی از انتخاب مقابلمان گذاشته میشود. فرقی نمیکند کالا باشد یا خدمات. حتی انتخاب کارهای
پنجشنبهٔ گذشته (۲۸ بهمن)، گرد هم آمدیم و دربارهٔ گفتوگوی عمیق و انواع آن صحبت کردیم. از ۷ نفری که آمدند، ۶ نفر خانم بودند.
هرچند وقت یکبار، مفهوم «عنصر وجودی» برایم پررنگ میشود. [ میدانم که این واژه انتخاب مناسبی برای مفهوم (Element) نیست و با عنصر طبیعی شخصی،
ما بیشتر روز در حال صحبت هستیم. حدود ۷۵ درصد از زمان بیداریمان. از این مدت هم حدود ۷۰ درصد حرف میزنیم و ۲۰ درصد
در روز با روشهای مختلف با یکدیگر در تعاملیم. کار میکنیم، دادوستد داریم و از حال یکدیگر میپرسیم. اندکی خودآگاه و مابقی ناخودآگاه. بخش بزرگی
آخرین صحبت لذت بخشی که به یاد داری، چه زمانی بود؟ چه ویژگیهایی داشت و چرا در ذهنت متمایز شده است؟ گاهی فرصتی فراهم میکنیم
این نوشته بخشی از مجموعه آموزشهایی دربارهٔ «علم و هنر راهبری» است. زمانهایی میرسد که تغییر از ویژگیهای درونی آغاز میشود. اینکه به چه باور داری و چه
پنجشنبه و جمعهٔ پیش (۷ و ۸ بهمن ۱۳۹۵)، دو کارگاه برگزار شد. یکی برای یادگیری از دوران گیجی و دیگری برای تغییر بود. یادگیری
این نوشته بخشی از مجموعه آموزشهایی دربارهٔ «علم و هنر راهبری» است. برای هرکسی تغییر تعریف متفاوتی دارد و رسیدن به آن از روشهای مختلف انجام
سردرگمی موضوعی است که گه گاهی با آن سروکله میزنیم. دورانی که نمیدانمها بیشتر از میدانمهاست. پر از تردید است و اگر حواسمان نباشد و
این نوشته بخشی از مجموعه آموزشهایی دربارهٔ «علم و هنر راهبری» است. در بیشتر مواقع فکر میکنیم کسی که با مشکلی روبروست، نیاز به درست شدن
در فرهنگ ما توجه بسیاری به سرگرمی داده میشود. وقت بسیاری برای دیدن، شنیدن و خواندن مطالب سرگرمکننده میگذاریم. آن روزهایی که تلگرامی در کار نبود،
این نوشته بخشی از مجموعه آموزشهای «علم و هنر راهبری» است. گاهی میخواهیم در زندگی خود متعادل شویم، ولی نمیدانیم از کجا و چطور شروع کنیم. برایم
هفتهٔ گذشته چند نفر ایمیل فرستادند و سؤالهای مشابهی پرسیدند. مستقیم یا غیرمستقیم میخواستند بدانند که در این مرحله از زندگی چهکار کنند؟ فکر میکنم
Captain Fantastic on IMDB بِن و لِسلی به همراه ۶ فرزند خود، باور دارند روش زندگی شهری آمریکا برای آنها مناسب نیست و کسی به آنها
این نوشته بخشی از مجموعه آموزشهایی دربارهٔ «علم و هنر راهبری» است. اگر نگویم پرسشهای راهگشا، اصلیترین بخش حرفهٔ راهبری است، بیشک بخش جدانشدنی آن است. روش پرسیدن
آماری از میزان خوشحالی و ارتباط آن با پول در ایران نداریم، اما تحقیقی نشان میدهد که پول تا حدی باعث خوشحالی میشود و درآمد بیشتر باعث خوشحالی بیشتر نمیشود.
این نوشته بخشی از مجموعه آموزشهایی دربارهٔ «علم و هنر راهبری» است. مقالههای پیشین را در اینجا مطالعه کنید. هدفی برای خود میگذاریم. بعد از مدتی نمیدانیم کجای
لحظهای تأملکن و تعریف کار را در ذهنت مرور کن. چه نوع فعالیت برایت کار محسوب میشود؟ چه مواقعی کار میکنی و چه مواقعی فکر میکنی
جایگاه راهنما بدون جهتگیری (گرایش)، وابستگی احساسی و قضاوت است. در این جایگاه، پیشنهاد، نصیحت و تجربهٔ شخصی، به راهجو داده نمیشود.
از حدود دو سال پیش علاقهام را برای شنیدن افراد با سطح جدیدی دنبال میکنم. میخواهم جوری بشنوم که انتظار دارم همه بشنوند. دوست دارم این
از پست آخر بیش از یک هفته میگذرد و در این مدت مسیر پیش رویم کمی واضحتر شده است. انگار کمی هوای مهگرفته، آفتابی شده و
مدتی است که در فکر پیدا کردن سمتوسوی جدیدی برای کار هستم. چند روز پیش ایدهای از Shawn Blanc گرفتم. او در حال تولید دورهای است
همیشه یا اگر در گفتهام صداقت داشته باشم، بیشتر مواقع، تداوم در زندگیام کم بوده است. آنجایی هم که بوده، طولی نکشیده که رهاشده. در
اگر قرار بود سلامت روح و جسم از طریق وسایل و رفاه مالی تأمین شود، در دوران کنونی میبایست در بهترین شرایط روحی و جسمی میبودیم. اما آیا
از بدو شکلگیری موجودات چند سلولی تاکنون، ترس یکی از عوامل بقاء جانوران و انسان بوده است. همهٔ موجودات بهنوعی با ترس رابطه دارند. میدانند
هفتهٔ گذشته بیشتر بیانرژی بودم. متوجه شدم در من یک الگوی رفتاری مدام در حال تکرار است. در خودم انرژی تولید میکنم، برای مدتی باانگیزه و
یکی از وظایف ما بهعنوان «مینیمالیست»، توجه به افراد دیگر است؛ اینکه چطور با وسایلی که به آنها هدیه میدهیم، زندگیشان را شلوغ و آشفته نکنیم.
کم، زیاد است. این شعار اصلی زندگی «مینیمال» است. ممکن است پیشتر مینیمالیزم را در طراحی سایت، خانه یا حتی در موبایلی که در دست
از دو سال پیش، همزمان با راهاندازی «قدم زدن در باغ عدن»، سنت هدیه دادن به خودم را آغاز کردم. قبلاً در ۳۳ و ۳۴ سالگی نیز این کار را
برای همهٔ ما پیشآمده که از کسی ناراحت شویم. میخواهد دوست و فامیل باشد یا همسایه و همکار. حتی از بعضیها در همان دیدار اول
دوستی داشتم که هرگاه او را میدیدم یا تماس میگرفتم، بیمقدمه و قبل از احوالپرسی، از من گلایه میکرد و ناراحت بود که چرا زودتر
قسمت اول این نوشته را بانام «خوشحالی، رضایت و آرامش کجاست؟» بخوانید. در قسمت دوم میخواهم دربارهٔ کارهایی که منجر به خوشحالی و رضایت میشود،
این روزها خوشحالی به آرزویی تبدیلشده که هرچه به سویش میروی، دورتر میشود. دیروز جلسهٔ راهبری داشتم. در تمام صحبتمان که طولانی هم بود، از
چند وقتی است که با سرویسی آشنا شدهام که سرانهٔ مطالعه من را بهبود داده است. سرویس Blinkist کتابها در چند به لینک (سرفصل) خلاصه میکند و آنها
در فکرم که راستش را بگویم یا اصلاً نگویم یا دروغ تحویلش دهم. سبکسنگین که میکنم، راستگویی در این شرایط کمکی نمیکند، از آنسو دروغ
با خانوادهات ارتباط سالمی نداری، از شغلت لذت نمیبری یا رابطه با دوستانت، بیشتر کاهنده است تا انرژیبخش. اینها نمونهای از زمانهایی است که میتوانی نگاه
هر نادانی میتواند انتقاد، شکایت یا کسی را محکوم کند. ولی برای درک کردن و گذشت، شخصیت و خویشتنداری لازم است. – دِیل کارنِگی در حال چَتکردن
یکی از نکات مهم که در گفتوگو، فهمیدن نوع مکالمه است. میتوان حس کرد که این نوع مکالمه برای دو طرف چطور خواهد بود. بهخصوص
به نسخه جدید سایت خوش آمدی. چندروزی را برای جابهجایی سرور و تغییر ظاهر سایت، مشغول بودم ولی هنوز تکمیل نشده است. از فردا نوشتهها
پِرشی، گربۀ ایرانی سفیدرنگی است که ۱۵ سال سن دارد و ناشنواست. یک سالی است که او را میشناسم و این اولین باری است که با
حدود یک هفته بهپایان سال ۱۳۹۴ مانده است. هرسال این موقع به فکر این هستم که چه چیزهایی در زندگی، افکار و روزمرۀ من نیاز به